چند روزی میشه که دارم فکر میکنم ، فکر میکنم و تلاش میکنم تا بتونم چند خطی قبل از این خطبه شگفت انگیز امیرالمؤمنین (ع) بنویسم ، تا این لحظه به هیچ نتیجه ای نرسیدم و احتمالا در آینده هم به نتیجه ای نمیرسم ، پس بهتره که مستقیم بریم خطبه رو بخونیم :
ﺑﺮﺍﺑﺮ
ﺩﻧﻴﺎ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺩﺍﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺧﺮﺕ
ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺁﻥ ﻛﺲ ﺭﺍ ﻛﻪ
ﺗﻘﻮﺍ ﺑﻠﻨﺪﻣﺮﺗﺒﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﺧﻮﺍﺭ
ﻧﺸﻤﺎﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻋﺰﻳﺰﺵ
ﻛﺮﺩ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ، ﺑﺮﻕ ﺩﺭﺧﺸﻨﺪﻩ
ﺩﻧﻴﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺧﻴﺮﻩ ﻧﻜﻨﺪ ﻭ ﺳﺨﻦ
ﺳﺘﺎﻳﻨﺪﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻮﻳﺪ، ﺑﻪ
ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﺪﻫﻴﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﺗﺎﺑﺶ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻭﺷﻨﺎﻳﻲ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﺪ
ﻭ ﻓﺮﻳﻔﺘﻪ ﻛﺎﻻﻫﺎﻱ ﮔﺮﺍﻧﻘﺪﺭ ﺩﻧﻴﺎ
ﻧﮕﺮﺩﻳﺪ.
ﻫﻤﺎﻧﺎ
ﺑﺮﻕ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﺣﺮﺍﻡ ﺑﻲ ﻓﺮﻭﻍ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺳﺨﻨﺶ ﺩﺭﻭﻍ، ﺍﻣﻮﺍﻟﺶ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ
ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﻛﺎﻻﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺷﺮﻑ ﺗﺎﺭﺍﺝ
ﺍﺳﺖ.
ﺁﮔﺎﻩ
ﺑﺎﺷﻴﺪ!
ﺩﻧﻴﺎﻱ
ﺣﺮﺍﻡ ﭼﻮﻧﺎﻥ ﻋﺸﻮﻩ ﮔﺮ ﻫﺮﺯﻩ ﺍﻱ
ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﻛﺐ ﺳﺮﻛﺸﻲ
ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻧﺒﺮﺩ، ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﻲ
ﺧﻴﺎﻧﺘﻜﺎﺭ، ﻧﺎﺳﭙﺎﺱ ﺣﻖ ﻧﺸﻨﺎﺱ،
ﺩﺷﻤﻨﻲ ﺣﻴﻠﻪ ﮔﺮ، ﭘﺸﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ
ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺣﺎﻻﺗﺶ ﻣﺘﺰﻟﺰﻝ,
ﻋﺰﺗﺶ
ﺧﻮﺍﺭﻱ، ﺟﺪﺵ ﺑﺎﺯﻱ ﻭ ﺷﻮﺧﻲ ﻭ ﺑﻠﻨﺪﻱ
ﺁﻥ ﺳﻘﻮﻁ ﺍﺳﺖ؛ ﺧﺎﻧﻪ ﺟﻨﮓ ﻭ ﻏﺎﺭﺗﮕﺮﻱ,
ﺗﺒﻬﻜﺎﺭﻱ
ﻭ ﻫﻼﻛﺖ ﻭ ﺳﺮﻣﻨﺰﻝ ﻧﺎﺁﺭﺍﻣﻲ ﺍﺳﺖ،
ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﻛﺮﺩﻧﻬﺎ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻴﻬﺎﺳﺖ،
ﺭﺍﻩ ﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺣﻴﺮﺕ ﺯﺍ، ﮔﺮﻳﺰﮔﺎﻫﻬﺎﻳﺶ
ﻧﺎﭘﻴﺪﺍ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻬﺎﻳﺶ ﻧﻮﻣﻴﺪﻛﻨﻨﺪﻩ
ﻭ ﺯﻳﺎﻧﺒﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻫﻬﺎﻱ
ﺩﻧﻴﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻣﺮﮒ ﻣﻲ
ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﺮﻭﻥ
ﻣﻲ ﺭﺍﻧﺪ ﻭ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﻧﺪﻳﺸﻲ ﻫﺎ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ
ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
[ ﺍﻗﺴﺎﻡ
ﺩﻧﻴﺎﭘﺮﺳﺘﺎﻥ:
] ﻧﺠﺎﺕ
ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻱ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﻳﺎ ﻣﺠﺮﻭﺣﻲ ﭘﺎﺭﻩ
ﭘﺎﺭﻩ ﺗﻦ، ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻱ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺟﺪﺍ
ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ
ﺗﭙﻴﺪﻩ، ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﻧaﮕﺸﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ
ﻭ ﺟﻤﻌﻲ ﺍﺯ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ
ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﻣﺎﻟﻨﺪ، ﺑﺮﺧﻲ ﺳﺮ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ
ﺩﺳﺘﻬﺎ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻪ
ﺍﻧﺪ، ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ
ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺭﺍ
ﻣﺤﻜﻮﻡ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ
ﺍﺯ ﻋﺰﻡ ﻭ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ
ﻛﻪ ﺭﺍﻩ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ ﺣﻴﻠﻪ ﮔﺮﻱ
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻏﺎﻓﻠﮕﻴﺮ
ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﺎﺭ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ
ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﻋﻤﺮ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ
ﺍﺳﺖ.
ﻫﻴﻬﺎﺕ!
ﻫﻴﻬﺎﺕ!
ﺁﻧﭽﻪ
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺖ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺳﭙﺮﻱ
ﺷﺪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪ.
(ﻧﻪ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺯﻣﻴﻦ,
ﻭ
ﻫﺮﮔﺰ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻬﻠﺘﻲ ﺩﺍﺩﻩ
ﻧﺸﺪ.)۱
خطبه هایی از این شگفت انگیز تر و تکان دهنده تر هم در نهج البلاغه هستن ، فقط کافیه نهج البلاغه رو باز کنیم و بخونیم ، حیف نیست که این کتاب با این عظمت گوشه خونه خاک بخوره . . . !؟ کتاب اگه خونده نشه پس به چه درد میخوره ؟
۱. فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا کَانُوا مُنظَرِینَ ﴿٢٩﴾ « سوره مبارکه دخان »
پ.ن : خطبه ۱۹۱ نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی .
این حرفای تکراری که نمیدونم تاریخ خوبه و ما باید از روش های زندگی گذشتگان درسها بیاموزیم و تاریخ تکرار میشه و پس با خوندن تاریخ میشه آینده رو پیشبینی کرد رو همه شنیدین و میدونیم که همشون درسته اما بحث ما یکم فرق داره !! میتونیم یکم نزدیکتر بیایم ، تو تاریخ معاصر ، شاید تو ۱۰ سال گذشته ! شایدم چهار سال پیش !! هرقدر نزدیک که شما دوست داشته باشین ! بحث درباره ی تاریخ نیست ؟؟
بحث درباره فراموشکاریه ، فراموش کاری سهوی ، عمدی از روی جهل یا از روی تنبلی !! بحث سر اینه که چرا انقد زود یادمون میره ؟ بحث درباره اینه که چرا انقد زود یادشون رفته ؟ یعنی واقعا یادشون نبوده ؟
چی مشد اگه وقتی طلحه و زبیر داشتن توی بصره مردم رو برای نبرد با امام علی (ع) تحریک میکردن یه نفر بلند میشد و میگفت : من هنوز یادم نرفته ! مگه تو نفر اول با امیرالمؤمنین (ع) بیعت نکردی ؟ تو خودت بیشتر از همه برای کشتن عثمان اصرار داشتی !! حالا چی شده که میخوای با علی (ع) بجنگی ؟
چرا هیچکس یادش نبود . . . . ؟!
چرا همه معجزات موسی (ع) رو یادشون رفته بود ؟ مگه چقد گذشته بود ؟ همش ۱۰ روز !! کار به اونجا کشید که هارون (ع) رو تهدید به قتل کردن !! یعنی هیچکس حرفای حضرت موسی (ع) رو یادش نبود ؟
جالب نیست ؟ سوال بر انگیز نیست ؟
چنتا مثال اینجوری نیازه ؟ چرا انقد زود فراموش کردن ؟ چرا انقد زود فراموش میکنیم ؟ چرا حافظه تاریخی نداریم ؟ . . . نمیدونم شایدم داریم !!!!
در زمان امام موسی کاظم (ع) مردم برای امام حسین (ع) مراسم عزاداری به پا میکردن ، به دستور امام صادق (ع) جلسات ذکر مصیبت برگزار میشده ، امام رضا (ع) بانی جلسات عزاداری برای سیدالشهدا (ع) بودند و . . . اما افرادی که در این جلسات شرکت میکردن !!! این افراد نمیدونستن که امام حسین (ع) امام زمان خودشون بودن و این امامی که الان تو اون جلسه عزاداری شرکت میکنن هم امام زمان خودشون هستن ؟ این افراد نمیدونستن که شیعیان کوفه عهد شکستن و پشت امامشون رو خالی کردن ؟ هر روز داشتن این مصائب رو میشنیدن و براش گریه میکردن !! پس چرا امام زمان خودشون رو تنها گذاشتن ؟ شعیان دوران امام موسی کاظم (ع) برای امام حسین (ع) گریه میکردن در حالی که امام زمانشون تو زندان بود !!!!!!!!! نمیدونستن که نتیجه بی وفایی به امام زمانشون چیه ؟ مگه از اتفاقات عاشورا و از بی وفایی شیعیان کوفه خبر نداشتن ؟ پس چرا هیچ کاری انجام نمیدادن ؟ چرا گذاشتن امام زمانشون تو زندان به شهادت برسه ؟
این همه تأکید برای زنده نگه داشتن عاشورا و محرم برا چیه ؟ چرا هیچ کاری به اندازه عزاداری برای امام حسین (ع) توصیه نشده ؟
واسه این که ما حافظه تاریخی داشته باشیم !! واسه این که ما بدونیم نتیجه پر شدن شکم از حرام چیه ؟ واسه این که ما یادمون باشه یه امام زمان هم در دوران ما هست که خیلی تنهاست !!! واسه این که ما بدونیم نتیجه عهد شکنی با امام زمان چیه !!! واسه این که ما یادمون نره . . .
باید بدونیم ولی دونستن تنها کافی نیست !! باید به وقتش یادمون بیاد ولی اینم کافی نیست !! باید وقتی یادمون اومد ازش استفاده کنیم !! فقط در این صورت حافظه تاریخی خواهیم داشت . . .
پس از یه مدت طولانی این شما و این قسمت ششم «تجارت پرتغالی» که برخلاف قسمت های گذسته و برای روشن شدن وضع اقتصادی و راه های تجاری اون دوران یکم از هند فاصله گرفتیم و اومیدم سمت ایتالیا ، برای خوندن قسمت های قبلی به تگ تاریخی مراجعه کنید :
چنانکه دیدیم ، تا آغاز سده شانزدهم میلادی تجارت مشرق زمین بطور عمده در دست بازرگانان مسلمان بود. در این دوران جهان اسلام بر تجارت اروپا نیز سایه خود را گسترده بود. در اروپا تنها تجار ونیزی و جنوایی و یهودیان مستقر در بنادر ایتالیا کانون های جدی تجارت محسوب میشدند ، که آنان نیز درواقع به عنوان واسطه های انتقال کالا های تجار مسلمان به بازار های اروپایی عمل می کردند. در این دوران رابطه تجاری اروپا و شرق بطور عمده از سه راه اصلی انجام میگرفت :
۱. راه دریای سرخ ، نیل ، اسکندریه ، ونیز و جنوا [راه آفریقا و مصر ، مسیر جنوبی]
۲. راه خلیج فارس ، بغداد ، حلب ، قسطنطنیه ، ونیز و جنوا [راه ایران ٫ عراق و ترکیه ، مسیر میانی]
۳. راه طرابوزان ، ولگا ، دن ، منطقه بالتیک که از سده چهار دهم معمول شد. [مسیر شمالی]
دقیقاً به همین دلیل است که بنادر ایتالیا به کانون اصلی تجارت آن زمان بدل شد و در قله فرهنگ و سیاستاروپای عصر خود جای گرفت . [دوستانی که بازی Assassin's Creed 2 و Brotherhood رو بازی کردن این موضوع رو از نزدیک دیدن :)]
«بیشترین شکوه و مکنت ونیز از ناوگان بازرگانی آن بود . هیچ شهر اروپایی دیگری نمیتوانست تجارتی به این عظمت داشته باشد. کشتیهای ونیزی در عده زیادی از بنادر از طرابوزان در دریای سیاه گرفته تا کادیث ، لیسبون ، نروژ و حتی ایسلند درده می شدند. در ریالتو مرکز تجارت ونیز ، میشد بازرگانان نمی از جهان را دید.»
بنوشته خانم زیگرید هونکه ، محقق آلمانی ، « ونیز اگر با مسلمانان تجارت نمی داشت نمیتوانست آن چیزی بشود که شد ؛ بدون دارچین و زیره ، قرمزدانه و نیل ، هرگز نمیتوانست نقش پیروزمندانه و مقتدرانه خود را به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی مغرب زمین بازی کند » در جنوا و فلورانس نیز وضع به همین گونه بود. بر شالوده این تجارت جهانی بود که درجنوب ایتالیا یک الیگارشی بسیار ثروتمند مالی-تجاری شکل گرفت و در دامان خود فرهنگ جدید را پرورش داد که به فرهنگ رنسانس شهرت یافت.
ایران در قلب این شبکه تجاری شرق و غرب جای داشت و به تعبیر کِرزُن سرزمین رابط بود. شکوقایی بنادر مهم جهانی چون هرمز و کیش در این دوران دقیقاً به دلیل جایگاه استراتژیک این جزایر در شبکه تجاری فوق است. لذاست که سده پانزدهم میلادی اوج تکاپوی بنادر ایتالیا و یهودیان مستقر در این بنادر در ایران می یابیم ، با تمامی پیامد های سیاسی آن.
در تمامی این راهها کالا از طریق زمین یا مسیر های کوتاه آبی (بندر به بندر) حمل میشد ، در دست تجار گوناگون دست به دست میگشت و سرانجام از طریق تجار ایتالیایی و یهودی با قیمتی نچندان ارزان به بازار های اروپا می رسید. درواقع بازار های اروپا یکی از منابع اصلی رونق و ثوت تجار مسلمان از یک سو و تجار ونیزی و جنوایی و یهودی ، که انحصار خود را بر بازار های اروپا برقرار کرده بودند ار سوی دیگر بود[الان جهتش برعکس شده ، شایدم نشده ، نمیدونم والا !!] این رونق تجاری با شکوفایی و گسترش فرهنگی توأم بود : طی سه سده پیش از ورود اروپاییان [حدوداً میشه سال ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ میلادی] موجی نوین ، نیرومند و رو به رشد از گسترش اسلامی در خاوردور و آفریقا پدید شد که عاملان آن نه پادشاهان و سرداران کشورگشا ، که بازرگانان صلح جوی مسلمان بودند.
پ.ن : دقت کنید ، مسیر هایی که ما تو نقشه کشیدیم با خط مستقیم به هم وصل شدن تا یه نمای کلی از اصلی ترین مسر های عبور کالاهای تجاری در اون زمان به ما بدن ، همین