کمی بیشتر

کمی بیشتر

بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم
کمی بیشتر

کمی بیشتر

بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم

نفرتی که تو میکاری !

همیشه همین حس میاد سراغم، آخر هر چیز خوبی دقیقا همین حال و هوا بهم دست میده،  دست خودم نیست !!‌ همیشه هم چند روز طول میکشه تا از دستش راحت بشم، جالبه که هرقدر اون چیز بهتر باشه این حس هم قوی تره ! الان دلم نمیخواد یگه هیچ کاری انجام بدم فقط دوست داشتم بیام و دربارش بنویسم. درباره این که چرا بعضی چیزا انقدر خوبن که تمام تلاشت رو میکنی تا هیچ وقت تموم نشن اما هرچی جلوتر میری متوجه میشی هیچ چاره ای جز تموم شدن نیست ! اصلا یه جورایی انگار خوب بودنشون به همینه که میدونی بالاخره یه روز تموم میشن . . . یه جورایی خاصیت دنیا همینه، فرقی هم نداره چی باشه، هرچیزی که خوب باشه و درگیرت کنه بالاخره تموم میشه !! شاید برای همینه که یه افرادی کلا بیخیال دنیا میشن و میگن « دنیای فانی و هرچیزی که توشه بده ! »

شاید همین تموم شدن باشه که یه چیز رو انقد قشنگ میکنه ، این سرانجام داشتن ، این حسی که بعد از تموم شدن یه چیز خوب حسابی حالت رو میگیره و وادارت میکنه که بری و دنبال یه چیز بهتر دیگه بگردی در حالی که میدونی اون بهتره هم بالاخره یه روز تموم میشه . . .

سعی کردم به چیز های خوب دقت کنم و حواسم جمع باشه تا همیشه از بهترین چیز ها استفاده کنم ، بهترین چیز ها رو دور خودم جمع کنم و وقتم رو برای بهترن چیز ها بذارم، [شاید برای همینه که اون حس خلاء بعد از تموم شدن بهترین چیزها انقد برای من قوی اتفاق میافته] نمیدونم چرا همیشه نقطه اشتراک اصلی این بهترین چیزها یک کلمه بیشتر نبوده ، کلمه ای که همه انسان ها با همه زبان ها و فرهنگ ها و جایگاه ها به راحتی میفهمنش ، کلمه ای که مختص روح انسانه و برای داشتن و فهمیدنش به هیچ چیزی غیر از انسان بودن نیاز نداریم ، «هنر» رو هرکسی به اندازه خودش درک میکنه ، هرکسی  به لبخند اون خانم تو نقاشی  یا ستاره های شب پر ستاره  نگاه میکنه ، صدای خوب و موسیقی گوش نواز شجریان و لطفی رو گوش میکنه، فیلم مادر از علی حاتمی یا سریال برکینگ بد از شبکه amc رو تماشا میکنه، گلستان سعدی و دیوان حافظ رو ورق میزنه یا لا به لای صفحات کتاب با یاران حلقه به سمت سرزمین موردور میره میفهمه تو همه ی این چیزهای خوب یه چیزی وجود داره که باعث تفاوتشون با چیز های عادی میشه یه چیز انسانی !!!



از نظر بنده هنر ناب تجلی روح، حالات، عواطف و احساسات انسانیه ! این هنر میتونه به هر شکلی دربیاد یه وقتایی یه شکل کتاب تو دستت ، یه جاهایی به شکل نقاشی روی دیوار موزه ، یه روز از باند ماشینی که داره از تو کوچه رد میشه میشنویش، یه روز هم به خودت میایی و میبینی داری توش قدم میزنی و به خودت میگی : « یعنی واقعا این جا رو ۲۵۰۰ سال پیش ساختن ؟ » ، یه وقتی هم از طریق یه پرده سفید تو یه سالن تاریک در حالی که داری اشک میریزی  باهاش روبرو میشی.

امروز وقتی آخرین صفحه کتاب « نفرتی که تو می‌کاری » [The Hate U Give] رو مطالعه کردم. دوباره اون حس اومد سراغم ، میدونستم بالاخره اینجوری میشه !! از پنج روز پیش که کتاب رو خریدم و ۲۰ صفحه اولش رو مطالعه کردم منتظر این حس بودم ، هرقدر تونستم تلاش کردم که کتاب دیرتر تموم بشه ! اما تجربه نشون داده که این تلاش ها همیشه بی فایده خواهد بود . . .

اولین بار عکس روی جلد و اسم کتاب رو توی Goodreads دیدم ، جزو بهترین کتاب های سال ۲۰۱۸ ، دکمه ctrl کیبورد رو نگه داشتم و روی اسم چنتا از کتاب هایی که توی لیست بهترین کتاب های سال ۲۰۱۸ سایت Goodreads بودندکلیک کردم تا هرکدوم توی یه Tab جدید باز بشن و برم دونه دونه یه نگاهی به توضیحاتشون بندازم. به صفحه ی The Hate U Give رسیدم و تازه اونجا بود که دیدیم بالاش نوشته :  Best of the Best 



با توجه به این که کتاب جدید بود پیش خودم گفتم احتمالش کمه تا الان ترجمه شده باشه ، یکم جستجو در اینترنت بهم نشون داد که اشتباه میکردم ! کتاب توسط انتشارات نون [که کتاب های خیلی خوبی چاپ میکنه و اکثرا هم از کاغذ بالک سبک برای چاپ استفاده میکنه که من خیلی دوس دارم] چاپ شده بود. خیلی خوشحالم که  به لطف تکنولوژی میتونم تو تعطیلات نوروز در حالی که تو محل کارم پشت لپتاپ نشستم کتاب رو اینترنتی سفارش بدم و فردا ظهرش کتاب تو کشوی میزم منتظر نشسته باشه تا من برم سراغش !!!

وقتی داشتم تو اینترنت درباره این کتاب جستوجو میکردم متوجه شدم تقریبا تمام جوایزمختلف مربوط به کتاب ها رو که توی آمریکا سالانه به کتاب های برتر داده میشه، سال ۲۰۱۷ به این کتاب دادن و پیش خودم گفتم مگه میشه یه کتاب انقدر جایزه بگیره !!! اما الان میگم که واقعا حق این کتاب بوده که این همه جایزه ببره . هنر نویسندگی خانم انجی توماس [Angie Thomas] واقعا تحسین برانگیزه  ، از اون هنر های ناب انسانی که ممکنه چند سال یک بار باهاشون روبرو بشی !! از اون هنر هایی که یه کتاب رمان فرهنگی و اجتماعی آمریکایی که درمورد جامعه امروز آمریکاست رو تبدیل میکنه به یکی از اون بهترین چیزهایی که من ۱۲۰۰۰ کیلومتر اینورتر بعد تموم شدنش  احساس خلاء بهم دست میده !! باید برم و یه جوری [ایمیل ، شبکه های اجتماعی و . . .] از این خانم توماس بخاطر این حس خوبی که برام ایجاد کرده تشکر کنم !!!

البته باید از میلاد بابانژاد و  الهه مرادی هم یه تقدیر ویژه بخاطر این ترجمه فوق‌العاده ای که انجام داده بودن به عمل بیاد، بار ها دیدم که یه ترجمه بد چه بلایی سر یه کتاب عالی میاره !!

دیگه تعریف و تمجید از این کتاب کافیه و هرچی من بیشتر درموردش بکم بدتره به نظرم، اگه از بنده میپرسید توصیه میکنم حتما این کتاب رو بخرید و با دقت و  سرحوصله بخونیدش و بعدش قضاوت کنید که این همه جایزه و تمجد و تعریف حقش هست یا نه ؟!!


پ.ن : دارم فکر میکنم چجوری میتونم یه کاری کنم که دانش آموزانم رو علاقمند کنم تا این کتاب و کتاب های خوب دیگه رو بخونن !!