کمی بیشتر

کمی بیشتر

بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم
کمی بیشتر

کمی بیشتر

بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم

تجارت پرتغالی ، قسمت هفتم ، جنوب شرق آسیا

تمام سعی و تلاشم  اینه که مطالب دنباله دار رو در یه فاصله زمانی مشخص روی وبلاگ منتشر کنیم ، تو این قسمت از تجارت پرتغالی به صورت خلاصه با وضعیت تجاری ، اقتصادی و فرهنگی جنوب شرق آسیا در دوران اوج تمدن و حکوت اسلامی و قبل از هجوم استعمار گران به کشور های اسلامی بیشتر آشنا میشیم ، اگه مطالب قبلی رو نخوندین پیشنهاد میکنم تا حتما با جستجو توی وبلاگ اونا رو پیدا کنید و یه نگاهی بهشون بندازید :
   

    مورخین سده هفتم هجری / سده سیزدهم میلادی را دوران گسترش اسلام در مالزی می دانند. این موج فرهنگی چنان گستره و عمق داشت که در استانه سده پانزدهم میلادی سواحل مالاکا را که از اوابل سده دوم هجری / سده هشتم میلادی کانون تکاپوی تجار ایرانی و عرب بود ، به مرکز اصلی اسلام در خاوردور بدل ساخت. ایرانیان در این میانه سهمی بسزا داشتند و نقشی سترگ و ماندگار در اشاعه فرهنگ اسلامی – ایرانی در آسیا و آفریقا ایفا نمودند.

ابن بطوطه به جزیره جاوه می‌رسد : نایب صاحب البحر ( جانشین فرمانده نیروی دریایی ) جاوه فردی است به نام بهروز ؛ و سایر رجال عالیرتبه که به استقبال ابن بطوطه می‌آیند قاضی امیر سید شیرازی و تاج الدین اصفهانی و جمعی دیگر از فقها هستند. ابن بطوطه به سوماترا می‌رود ؛ شهری بزرگ و نیکو . حکمران جاوه مسلمای است شافعی مذهب و دوستدار فقها ، :ّ آنان برای قراءت قرآن و مباحثه پیش او می‌روند . . . مردی فروتن است که برای نماز جمعه پیاده می آید.

نفوذ فرهنگ اسلامی – ایرانی در جزایر اندونزی و مالزی را از سنگ قبر هایی می‌توان دریافت که در آن نام های ایرانی و اشعاری از سعدی حک شده است. مورخین می‌نویسند حکایات محمد حنفیه در مالزی رواج بسیار داشت و برای رفع خطر و افزایش محصول خوانده می شد. در تواریخ مالایا آمده است که چون در سال ۹۱۷ ق / ۱۵۱۱ م . پرتغالی ها مالالکار را محاصره کردند ، برای دفع شر پرتغالیان متجاوز حکایات محمد حنفیه می خواندند.



مقصد بعدی ابن بطوطه چین است. او به بندر معظم « زیتون » ( تسه ئو تون ُ فوکیدو کنونی ) می‌رسد که این نیز از کانون های مهم تکاپوی تجار ایرانی است. قاضی مسلمان شهر ، تاج الدین اردبیلی مردی فاضل و کریم است و شیخ السلام کمال الدین عبد الله اصفهانی از صلحای روزگار. شرف الدین تبریزی از بزرگان تجار شهر ، تاجری خوش معامله است که قرآن را از حفظ داشت و زیاد به قراءت آن می پرداخت. از مشایخ بزرگ این بندر برهان الدین کازرونی است که در بیرون شهر در زاویه ای [ یه جور خانقاه ] مقیم است.


همونطور که خوندید بنادر اصلی و مراکز مهم تجاری کاملا تحت تأثیر فرهنگ تجار مسلمان قرار داشتن و تجارت با صلح کامل و عادلانه در تمام آسیا در جریانه ، منتظر قسمت های بعدی باشید


حافظه تاریخی

چه فرقی به حال ما داره که توی گذشته چه اتفاقی افتاده !! گذشته ها گذشته !! خب حالا اونا همدیگه رو کشتن تموم شده رفته ، به ما چه ربطی داره ؟! حوصه خوندن این مطالب کهنه و نخ نما رو ندارم :( !! ول کن بابا توام حوصله داری !!! اونا یه قوم و ملت بودن ما هم یه قوم و ملت دیگه هستیم !! اصلا معلوم نیست این چزا که تو این کتابا به عنوان تاریخ به ما خورد ما میدن درست باشه ؟! همش تحریف شده !!!
این جمله هایی که تو خط های بالایی خوندین جواب هایی هستن که وقتی میخوای با یه نفر خیلی جدی درباره تاریخ صحبت کنی میشنوی ، البته نمیگم همه اینجورین ولی متأسفانه این جملات رو از بعضی افراد تحصیل کرده هم میشنویم ، مخصوصا دوستانی که به سمت رشته های مهندسی و فنی رفتن و خب این اصلا خوب نیست !!

این حرفای تکراری که نمیدونم تاریخ خوبه و ما باید از روش های زندگی گذشتگان درسها بیاموزیم و تاریخ تکرار میشه و پس با خوندن تاریخ میشه آینده رو پیشبینی کرد رو همه شنیدین و میدونیم که همشون درسته اما بحث ما یکم فرق داره !! میتونیم یکم نزدیکتر بیایم ، تو تاریخ معاصر ، شاید تو ۱۰ سال گذشته ! شایدم چهار سال پیش !! هرقدر نزدیک که شما دوست داشته باشین ! بحث درباره ی تاریخ نیست ؟؟

بحث درباره فراموشکاریه ، فراموش کاری سهوی ، عمدی از روی جهل یا از روی تنبلی !! بحث سر اینه که چرا انقد زود یادمون میره ؟ بحث درباره اینه که چرا انقد زود یادشون رفته ؟ یعنی واقعا یادشون نبوده ؟

چی مشد اگه وقتی طلحه و زبیر داشتن توی بصره مردم رو برای نبرد با امام علی (ع) تحریک میکردن یه نفر بلند میشد و میگفت : من هنوز یادم نرفته ! مگه تو نفر اول با امیرالمؤمنین (ع) بیعت نکردی ؟ تو خودت بیشتر از همه برای کشتن عثمان اصرار داشتی !! حالا چی شده که میخوای با علی (ع) بجنگی ؟

چرا هیچکس یادش نبود . . . . ؟! 

چرا همه معجزات موسی (ع) رو یادشون رفته بود ؟ مگه چقد گذشته بود ؟ همش ۱۰ روز !! کار به اونجا کشید که هارون (ع) رو تهدید به قتل کردن !! یعنی هیچکس حرفای حضرت موسی (ع) رو یادش نبود ؟

جالب نیست ؟ سوال بر انگیز نیست ؟

چنتا مثال اینجوری نیازه ؟ چرا انقد زود فراموش کردن ؟ چرا انقد زود فراموش میکنیم ؟ چرا حافظه تاریخی نداریم ؟ . . .  نمیدونم شایدم داریم !!!! 



در زمان امام موسی کاظم (ع) مردم برای امام حسین (ع) مراسم عزاداری به پا میکردن ، به دستور امام صادق (ع) جلسات ذکر مصیبت برگزار میشده ، امام رضا (ع) بانی جلسات عزاداری برای سیدالشهدا (ع) بودند و . . . اما افرادی که در این جلسات شرکت میکردن !!! این افراد نمیدونستن که امام حسین (ع) امام زمان خودشون بودن و این امامی که الان تو اون جلسه عزاداری شرکت میکنن هم امام زمان خودشون هستن ؟ این افراد نمیدونستن که شیعیان کوفه عهد شکستن و پشت امامشون رو خالی کردن ؟ هر روز داشتن این مصائب رو میشنیدن و براش گریه میکردن !! پس چرا امام زمان خودشون رو تنها گذاشتن ؟ شعیان دوران امام موسی کاظم (ع) برای امام حسین (ع) گریه میکردن در حالی که امام زمانشون تو زندان بود !!!!!!!!! نمیدونستن که نتیجه بی وفایی به امام زمانشون چیه ؟ مگه از اتفاقات عاشورا و از بی وفایی شیعیان کوفه خبر نداشتن ؟ پس چرا هیچ کاری انجام نمیدادن ؟ چرا گذاشتن امام زمانشون تو زندان به شهادت برسه ؟

این همه تأکید برای زنده نگه داشتن عاشورا و محرم برا چیه ؟ چرا هیچ کاری به اندازه عزاداری برای امام حسین (ع) توصیه نشده ؟

واسه این که ما حافظه تاریخی داشته باشیم !! واسه این که ما بدونیم نتیجه پر شدن شکم از حرام چیه ؟ واسه این که ما یادمون باشه یه امام زمان هم در دوران ما هست که خیلی تنهاست !!! واسه این که ما بدونیم نتیجه عهد شکنی با امام زمان چیه !!! واسه این که ما یادمون نره . . .

باید بدونیم ولی دونستن تنها کافی نیست !! باید به وقتش یادمون بیاد ولی اینم کافی نیست !! باید وقتی یادمون اومد ازش استفاده کنیم !! فقط در این صورت حافظه تاریخی خواهیم داشت . . .

تجارت پرتغالی ، قسمت ششم ، راه تجاری

پس از یه مدت طولانی این شما و این قسمت ششم «تجارت پرتغالی» که برخلاف قسمت های گذسته و برای روشن شدن وضع اقتصادی و راه های تجاری اون دوران یکم از هند فاصله گرفتیم و اومیدم سمت ایتالیا ، برای خوندن قسمت های قبلی به تگ تاریخی مراجعه کنید :


    چنانکه دیدیم ، تا آغاز سده شانزدهم میلادی تجارت مشرق زمین بطور عمده در دست بازرگانان مسلمان بود. در این دوران جهان اسلام بر تجارت اروپا نیز سایه خود را گسترده بود. در اروپا تنها تجار ونیزی و جنوایی و یهودیان مستقر در بنادر ایتالیا کانون های جدی تجارت محسوب می‌شدند ، که آنان نیز در‌واقع به عنوان واسطه های انتقال کالا های تجار مسلمان به بازار های اروپایی عمل می کردند. در این دوران رابطه تجاری اروپا و شرق بطور عمده از سه راه اصلی انجام می‌گرفت :

۱. راه دریای سرخ ، نیل ، اسکندریه ، ونیز و جنوا [راه آفریقا و مصر ، مسیر جنوبی]

۲. راه خلیج فارس ، بغداد ، حلب ، قسطنطنیه ، ونیز و جنوا [راه ایران ٫ عراق و ترکیه ، مسیر میانی]

۳. راه طرابوزان ، ولگا ، دن ، منطقه بالتیک که از سده چهار دهم معمول شد. [مسیر شمالی]

دقیقاً به همین دلیل است که بنادر ایتالیا به کانون اصلی تجارت آن زمان بدل شد و در قله فرهنگ و سیاستاروپای عصر خود جای گرفت . [دوستانی که بازی Assassin's Creed 2 و Brotherhood رو بازی کردن این موضوع رو از نزدیک دیدن :)]

«بیشترین شکوه و مکنت ونیز از ناوگان بازرگانی آن بود . هیچ شهر اروپایی دیگری نمی‌توانست تجارتی به این عظمت داشته باشد. کشتی‌های ونیزی در عده زیادی از بنادر از طرابوزان در دریای سیاه گرفته تا کادیث ، لیسبون ، نروژ و حتی ایسلند درده می شدند. در ریالتو مرکز تجارت ونیز ، می‌شد بازرگانان نمی از جهان را دید.»


بنوشته خانم زیگرید هونکه ، محقق آلمانی ، « ونیز اگر با مسلمانان تجارت نمی داشت نمی‌توانست آن چیزی بشود که شد ؛ بدون دارچین و زیره ، قرمزدانه و نیل ، هرگز نمی‌توانست نقش پیروزمندانه و مقتدرانه خود را به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی مغرب زمین بازی کند » در جنوا و فلورانس نیز وضع به همین گونه بود. بر شالوده این تجارت جهانی بود که درجنوب ایتالیا یک الیگارشی بسیار ثروتمند مالی-تجاری شکل گرفت و در دامان خود فرهنگ جدید را پرورش داد که به فرهنگ رنسانس شهرت یافت.

ایران در قلب این شبکه تجاری شرق و غرب جای داشت و به تعبیر کِرزُن سرزمین رابط بود. شکوقایی بنادر مهم جهانی چون هرمز و کیش در این دوران دقیقاً به دلیل جایگاه استراتژیک این جزایر در شبکه تجاری فوق است. لذاست که سده پانزدهم میلادی اوج تکاپوی بنادر ایتالیا و یهودیان مستقر در این بنادر در ایران می یابیم ، با تمامی پیامد های سیاسی آن.

در تمامی این راه‌ها کالا از طریق زمین یا مسیر های کوتاه آبی (بندر به بندر) حمل می‌شد ، در دست تجار گوناگون دست به دست می‌گشت و سرانجام از طریق تجار ایتالیایی و یهودی با قیمتی نچندان ارزان به بازار های اروپا می رسید. درواقع بازار های اروپا یکی از منابع اصلی رونق و ثوت تجار مسلمان از یک سو و تجار ونیزی و جنوایی و یهودی ، که انحصار خود را بر بازار های اروپا برقرار کرده بودند ار سوی دیگر بود[الان جهتش برعکس شده ، شایدم نشده ، نمیدونم والا !!] این رونق تجاری با شکوفایی و گسترش فرهنگی تو‌أم بود : طی سه سده پیش از ورود اروپاییان [حدوداً میشه سال ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ میلادی] موجی نوین ، نیرومند و رو به رشد از گسترش اسلامی در خاوردور و آفریقا پدید شد که عاملان آن نه پادشاهان و سرداران کشورگشا ، که بازرگانان صلح جوی مسلمان بودند.


پ.ن : دقت کنید ، مسیر هایی که ما تو نقشه کشیدیم با خط مستقیم به هم وصل شدن تا یه نمای کلی از اصلی ترین مسر های عبور کالاهای تجاری در اون زمان به ما بدن ، همین

مدافعان آزادی !!

اگه آدم یه چیزای رو ندونه دلش کمتر میسوزه !! وقتی میفهمی که یه نفر وایساده رو به روت و داره با تمام توانش بهت دروغ میگه خیلی ناراحت میشی ، اون شخص فکر میکنه تو از هیچی خبر نداری ولی اشتباه میکنه !! تو داری با تمام سلول های بدنت دو رویی و نفاقش رو حس میکنی ، واقعا سخته !! وقت بهت میگه من بزرگترین حامی آزادی هستم و فکر میکنه هیچ کس از گذشته اون خبر نداره ، البته قرار هم نبوده کسی خبردار بشه اما همیشه یه سری هستن که دنبال تمام حقیقت میگردن و دروغ و تحریف رو تشخیص میدن ، کسایی که به راحتی از کنار حرف ها رد نمیشن ، یک دقیقه پیش اون حرف میشینن و بهش فکر میکنن ، همه چیز رو سبک و سنگین میکنن تا بفهمن چی راسته ! چی دروغ !! حق کجاست و منافق چیه !!! ولی چه فایده هنوز وایساده و دار با افتخار دروغ هاشو تکرار میکنه !! و هنوز هم افراد زیادی براش دست میزنن و دنبالش میرن ، میگه من مدافع آزادیم ، براش هورراااااار میکشن !! دروغ میگه . . .

    هائیتی نمونه ای گویاست. این جزیره ای است که کریستف کلمب در ۶ دسامبر ۱۴۹۲ بر آن پای نهاد و آن را « هیسپانیولا »  نامید. این جزیره پر جمعیت بود ، در آن زمان کلمب تعداد سکنه بومی آن را ۹۰۰ هزار نفر تخمین زد . یورش اروپاییان برای یافتن طلا به این جزیره آغاز شد و در سال ۱۵۰۸ تنها ۶۰ هزار نفر از این مردم زنده بودند[یعنی ۸۴۰.۰۰۰ نفر طی ۱۶ سال کشته شدن]. در سال ۱۵۳۳ تعداد سکنه بومی تنها ۴۰۰۰ نفر گزارش شده و در نیمه سده هجدهم هیچ نشانی از آنان برجای نماند.‍۱ [نسل کشی]
      منبع اصلی شکار انگلیسی برده غرب آفریقا و بازار آن مستملکات انگلیس در قاره آمریکا بود.[همون جایی که مردم بومیش رو کشته بودن و حالا نیاز به نیروی کار رایگان به شدت احساس میشد]  این بردگان بطور عمده در پلانت های نسشکر و تنباکو [ مزرعه های مرکب و بسیار بزرگ] به کار گرفته می شدند. در این زمان کمپانی های انگلیسی ، فرانسوی ، اسپانیایی ، هلندی ، دانمارکی و آلمانی داراری قرارگاه های اختصاصی شکار برده در غرب آفریقا بودند. در نخستین سال های تأسیس « کمپانی سلطنتی آفریقایی بریتانیا » ، در این منطقه صدها اروپایی به کار اشتغال داشتند [برده شکار میکردن] که ۳۰۰ تن از آنها کارگزاران کمپانی بودند.۲ به نوشته جیمز والوین « کمپانی سلطنتی آفریقایی بریتانیا »در نخستین سال های فعالیتش بسیار موفق بود. [!!!] تا سال ۱۷۲۰ این کمپانی بیش از ۵۰۰ کشتی محموله را انتقال داد که شامل یکصد هزار برده آفریقایی می شد.۳ [ ۵۰.۰۰۰.۰۰۰ برده فقط توسط یه کمپانی]


چنتا سوال هست ، مگه آفریقایی های آدم نبودن که به عنوان برده شکار میشدن ؟ مردم کشور های مختلف قاره آمریکا چه گناهی داشتن که باید اینجوری مورد نسل کشی قرار میگرفتن ؟  چرا مدافعان آزادی و حقوق بشر بجای این کارا شروع نکردن به آموزش مردم محروم و بدون تمدن آفریقا و آمریکا ؟  توسعه طلبی و تمامیت خواهی تا کجا ؟ چند ملیون نفر باید کشته میشدن ؟ 
بهرته هر وقت دارن درباره حقوق بشر و آزادی صحبت میکنن این چیزا رو ازشون بپرسیم !!

منابع
1. Chisholm, ibid, vol. 1 , p.639.
2. ibid, p. 33.
3. ibid, p. 34.

تجارت پرتغالی ، قسمت پنجم ، آلوارس کابرال

چون این قسمت طولانی شده بهتره که سریع تر بریم به اصل مطلب برسیم ، فقط اینو میگم که برای خوندن قسمت های قبلی به تگ « تاریخی » مراجعه کنید :


    واسکو داگاما تصادفاً کالیکوت را به عنوان مقصد سفر دور و دراز خویش برنگزید ،‌این نقطه‌ای بود که پرتغالی ها از پیش آن را شناسایی کرده بودند. قریب به دوازد سال پیش ، به سال ۱۴۸۶ یک مسافر یا جاسوس پرتغالی به نام پدرو داکاویلام به کالیکوت سفر کرده و در بازگشت آوازه ثروت و شوکت آن را به گوش کانون های سیاسی و مالی پرتغال رسانیده بود. این نخستین سفر یک اروپایی به هند است و از اینروست که کالیکوت را اولین نقطه هند می‌دانند که یک اروپایی به آن گام نهاده است. [ یعنی از اولین باری که یه اروپای پاش به هند باز شد فقط ۵۲۹ سال میگذره ، ۵۲۹ سال پر از نکبت و استعمار برای هندوستان با تمدن چند هزار ساله ] . واسکو داگاما آنگاه به بنادر کوچن و کانانور ، در ساحل مالابار رفت و سپس راهی پرتغال شد.

چنانکه خواهیم دی ، سفر گاما به بندر کوچن در بنیانگذاری امپراتوری مستعمراتی غرب در قاره آسیا از اهمیت جدی برخوردار است ، زیرا کمی بعد در این منطقه که مانند سایر مناطق جنوبی هند آن زمان ، در زیر نظارت حکومتی مقتدر قرار نداشت نخستین گروه‌های مهاجر یهودی ، به همراه بردگان آفریقایی شان ، مستقر شدند وبه رهبری یهودی به نام گاسپار داگاما ( یوسف عادل ) به‌به پایگاهی استوار برای استعمار پرتغال در منطقه بدل گردید . تعلق واسکو داگاما به مرکز مهم سیاسی و تجاری کوچن تا بدانجا بود که بعد ها وی در همین منطقه درگذشت.

چند ماه پس از بازگشت گاما به لیسبون ، « مانوئل ثروتمند » پادشاه پرتغال ، ناوگانی بزرگ و مجهز مرکب از ۱۳ کشتی به فرماندهی ماجرارجویی به نام پدرو آلوارس کابرال روانه شرق کرد ، و این بار با هدف تسخیر !! کابرال که در این سفر گاسپار یهودی نیز همراه او بود ، به اشتباه راه غرب را پیش گرفت و در ۲۲ آوریل سال ۱۵۰۰ میلادی به سواحل برزیل رسید ،متفرعنانه آن را به نام مانوئل تملک کرد و آنگاه راهی هند شد [ زیاد تعجب نکنید تو اون دوره بهعلت نبود امکانات و تجربی بودن دریانوردی از این اتفاق زیاد می افتاده :) ] . چنین بود که کابرال با نام « کاشف برزیل » جایگاه افتخار آمیزی در تاریخ معاصر غرب یافت!


کابرال با دعاوی دور و دراز به کالیکوت رسید . متکبرانه از حکمران هندو خواستار اخراج تجار مسلمان از این بند شد و آنگاه که وی را با خفت و خواری راندند ( و نمی‌دانیم چه کرد که گویا تنی چند از همراهانش نیز به قتل رسیدند ) در کوچن مستقر شد و نخستین قرارگاه پرتغالی ها را در آنجا به پا کرد ؛ به کمک یهودیانی که همراه او بودند و بردگانی که از سواحل آفریقا به اسارت گرفته بودند . اینان به یقین نیاکان یهودیان سفید و ساه پوست کنونی کوچن اند. کوچن در سده های بعد ، چه در زمان پرتغالی ها و چه در زمان انگلیسی‌ها ، یکی از پایگاه های اصلی یهودیان در اقیانوس هند و مرکز مهم فروش برده در مشرق زمین بود [ به این فروش برده توجه ویژه ای داشته باشین ] .


پ.ن : داره کم کم جالب میشه

تجارت پرتغالی ، قسمت چهارم ، بندر کالیکوت

به دوستانی که اولین باره این مطلب دنباله دار رو میبینن توصیه میکنم قسمت های اول تا سوم رو بخونن ، این قسمت ها رو میتونین در تگ تاریخی پیدا کنید از همین الان بگم این قسمت با این که یکم طولانیه ولی خیلی مهمه با دقت بخونیدش :


    در کالیکوت ، حکمران هندوی منطقه به نورسیدگان پرتغالی با گشاده رویی برخورد کرد و آمادگی خود را برای رابطه تجاری با پرتغالی ها اعلام داشت ،‌هرچند هدایای او ( واسکو داگاما ) به سلطان چنان حقیر بود که درباریان در زمان اهداء آن می خندیدند . بندر کالیکوت در این زمان ، بنوشته جرج امرسون شهری بزرگ و با شکوه بود ، مشرف بر دریای عرب و مرکز دولتی کوچک و مستقل به همین نام . این سرزمین که حکمرانان محلی هندو موسوم به « سامری » آن را اداره می‌کردند ، اقتصاد و صنعتی شکوفا داشت . کالیکوت از دیرباز در صلح و رفاهی کاملاً تجاری غوطه میخورد ، چنان آرامشی بر آن حکمروا بو که هیچ‌گاه فرمانروایان یا تجار آن در اندیشه ایجاد قلعه یا ناوگان نظامی مقتدری بر نیامدند.

شکوفایی کالیکوت مدیون تجارت مسلمانان بود که از نخستین سده های هجری در آن مستقر شدند و تا زمان ورود ورتغالی ها در یک دوران طولانی [ دست کم ۶۰۰ سال ] آن را به یکی از مراکز مهم تجاریجهان آن روز بدل ساختند . از آنجا بود که سیل کالا ها به جنوب شرقی آسیا ، چین ، آفریقا ، عربستان و ایران روانه می‌شد . کالکوت از تولید کنندگان بزرگ پوشاک مشرق زمین به شمار می‌رفت و از صادر کنندگان مهم ادویه و سایر کالا ها . درباره ی اهمیت صنعت نساجی کالیکوت همین بس که پس از آشغال این بندر به دست پرتغالی های ، آنان در سطحی وسیع به صادرات پوشاک آن به ارپا پرداختند. در سده هفدهم [حدودا ۱۵۰ سال بعد از اشغال این بندر مهم ] منسوجات کالیکوت یکی از اقلام مهم صادراتی کمپانی هند شرقیبریتانیا به انگلستان به شمار می‌رفت و « پارچه کالیکو » نامی شناخته شده در غرب بود. کالیکوت در کنار مصر از کهن ترین سرزمین هایی است که به تولید پارچه های منقوش شهره بود.


حدود یک سده و نیم پیش از ورود گاما ، یک جهانگرد مسلمان از اهالی طنجه مراکش به نام ابن بطوطه در گزارش سفر های دور و دراز خود توصیفی دقیق و ماندگار از بنادر مهم آفرقا و آسیا به یادگار نهاده است : ابن بطوطه ، که در سال ۱۳۴۲ میلادی از بندر کالیکوت دیدن کرده ، آن را از بزرگترین بنادر دنیا می‌خواند که اهل چین و جاوه و سیلان و مهل ( مالادیو ) و یمن و فارس به آنجا روی می‌آورند و بازرگانان ممالک مختلف در آن جمع می شوند. در زمانیکه ابن بطوطه به کالیکوت می‌رسد ، ۱۳ کشتی چینی در ساحل آن لنگر انداخته اند . هرچند سلطان کالکوت « کافری سالخورده » ، که ریش خود را به سان رومیان می تراشد ، ولی بزرگان شهر بیشتر مسلمان و بسیاری ایرانی اند. امیر التجار شهر ، ابراهیم ، از اهال بحرین [ بحرین جزو ایران بوده ] و مردی خیر و صاحب فضایل است . قاضی شهر ، فخرالدین عثمان مردی فاضل و کریم است . شیخ شهاب الدین کازرونی زاویه شهر [ احتمالا اینجا زاویه معنی کاروانسرا داره ] را اداره می‌کند و نذر هایی که مردم هندوستان و چین در حق شیخ ابواسحاق کازرونی می‌کنند به او می‌رسد . و ناخدا متقال ، ثروتمند معروف زمانه ، که دارای ثروت هنگفت و کشتی‌های تجاری بسیار می‌باشد و در هند و چین و یمن و فارس به تجارت می‌پردازد در این شهر سکنی دارد.


پ.ن : دقت کنید که بندر کالیکوت تازه یکی از صدها بندره که آسیایی های صلح طلب و اکثرا مسلمان برشون حکومت میکردن ، بندر هایی که در نهایت آرامش ، صلح و رونق اقتصادی حجم خیلی زیادی از کالا ها رو به اروپا صادر می کردن ، بندر هایی که بخاطر صلح پایدار نیازی به تجهیز و تشکیل ارتش نداشتن ، این چیزا برای ما قابل باور نیست اما حقیقت داره . . . .

تجارت پرتغالی ، قسمت سوم ، ‫مأموریت واسکو داگاما

این هم قسمت سوم البته کمی طولانی تر  ، اگه قسمت های اول و دوم رو نخوندید ، همین الان زود برید و یه نگاهی بهشون بندازید  : 


    سفر واسکو داگاما به هند سراغاز تأسیس امپراتوری مستعمراتی اروپا در شرق تلقی می‌شود ، امپراتوری که در سده شانزدهم پایه‌های آن بنیان نهاده شد و در سده نوزدهم به اوج خود رسید .

واسکو داگاما (۱۴۶۰-۱۵۲۴) به یک خاندان اشرافی پرتغالی تعلق داشت. در ۳۲ سالگی به خدمت دربار پرتغال درآمد و در رأس ناوگان دریایی این کشور برای مبارزه با دزدان دریایی فرانسوی قرار گرفت. مانوئل پادشاه پرتغال ، دو سال پس از آغاز سلطنتش گاما را برای مأموریتی مهم بگزید : ایجاد رابطه مستقیم دریایی با شرق . به نوشته دکتر ریان ، استاد دانشگاه لیورپول ، گاما به ماجراجویان دریایی بی دانش چون کلمب شباهت نداشت ، یک شخصیت سیاسی و نظامی بود و مأمور بر اجرای سیاستی برنامه‌ریزی شده [ به این جمله ی اخیر خیلی دقت کنید بعدا باهاش کار داریم ] . انتخاب فردی چون گاما برای مأموریت نشانگر اهداف درازمدتی است که کانون های سیاسی و مالی پرتغال دنبال می‌کردند ، این یک « سفر اکتشافی » ساده نبود . در ۸ ژوئیه ۱۴۹۷ ، گاما در رأس ناوگانی مرکب از چهار کشتی ، بندر لیسبون را به مقصد هند ترک گفت ، در نوامبر « دماغه امید نیک »  را در جنوب آفریقا درنوردید و وارد آب‌های قاره آسیا شد . در ۲۲ مه ۱۴۹۸ به بندر « کالیکوت » در ساحل مالابار هند رسید و سرانجام در اوایل ۱۴۹۹ پیروزمندانه به لیسبون بازگشت و به تعبیر لرد کرزن : برای پرتغال قرنی سرشار از شهرت و ثروت فراهم ساخت .

مورخین می‌نویسند گاما پس از دور زدن قاره آفریقا ،‌در دو بندر ممباسا و مالیندی در شرق آفریقا پهلو گرفت. او در مالیندی ، که مانند سایر بنادر آفریقا و آسیا با خوشرویی پذیرفته شد ، یک دریانورد بومی استخدام کرد تا راهنمای او به سوی هند باشد. می‌گویند ازن دریانورد یک ایرانی شیعی به نام شهاب الدین احمد بن ماجد ،‌از اهالی بندر لنگه و ساکن جلفار ( رأس الخیمه ) بود .


دماغه امید نیک


چنتا نکته : سعی کنید اسامی بنادر و شهر ها رو تو ذهنتون مرتب کنید و حتما لینک هایی که روی اسم شهر ها و بندر ها هستن باز کنید و اطلاعاتشون رو بخونید ، خیلی مهمه که بدونید نویسنده داره دقیقا دریاره ی کجا حرف میزنه 

منتظر قسمت بعدی باشید . . .