کمی بیشتر

کمی بیشتر

بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم
کمی بیشتر

کمی بیشتر

بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم

طوق بد نامى به گردنش بیفکن !

 درسته دقیقا ۱۴۰۱ سال پیش [سال ۳۸ هجری قمری] نوشته شده ولی خیلی به درد امروز جامعه ما و هر روز هر جامعه ی دیگه ای میخوره،‌حیف که استفاده نمیکنیم . . . !!


    « سپس از میان مردم، برترین فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب کن، کسانى که مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نیاورد، و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نکند، و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ریشه کن کند، و در شناخت مطالب با تحقیقى اندک رضایت ندهد، و در شبهات از همه با احتیاطتر عمل کند، و در یافتن دلیل اصرار او از همه بیشتر باشد، و در مراجعه پیاپى شاکیان خسته نشود، در کشف امور از همه شکیباتر، و پس از آشکار شدن حقیقت، در فصل خصومت از همه برنده تر باشد، کسى که ستایش فراوان او را فریب ندهد، و چرب زبانى او را منحرف نسازد و چنین کسانى بسیار اندکند. پس از انتخاب قاضى، هر چه بیشتر در قضاوت هاى او بیندیش، و آنقدر به او ببخش که نیازهاى او بر طرف گردد، و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار که نزدیکان تو، به نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در أمان باشد. در دستوراتى که دادم نیک بنگر که همانا این دین در دست بدکاران اسیر گشته بود، که با نام دین به هوا پرستى پرداخته، و دنیاى خود را به دست مى آوردند.



    سپس در امور کارمندانت بیندیش، و پس از آزمایش به کارشان بگمار، و با میل شخصى، و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهاى مختلف وادار نکن، زیرا نوعى ستمگرى و خیانت است. کارگزاران دولتى را از میان مردمى با تجربه و با حیا، از خاندان هاى پاکیزه و با تقوى، که در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب کن، زیرا اخلاق آنان گرامى تر، و آبرویشان محفوظتر، و طمع و روزى شان کمتر، و آینده نگرى آنان بیشتر است. سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار، که با گرفتن حقوق کافى در اصلاح خود بیشتر مى کوشند، و با بى نیازى، دست به اموال بیت المال نمى زنند، و اتمام حجّتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند. سپس رفتار کارگزاران را بررسى کن، و جاسوسانى راستگو، و وفا پیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسى پنهانى تو از کار آنان، سبب امانت دارى، و مهربانى با رعیّت خواهد بود. و از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن، و اگر یکى از آنان دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهى قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار، و خیانتکار بشمار، و طوق بد نامى به گردنش بیفکن. »


اشتباه نشه !! ما استفاده نمیکنیم ، دلیل نمیشه بقیه هم استفاده نکرده باشن . . . 


پ.ن : نامه ۵۳ نهج البلاغه [عهد نامه مالک اشتر]‌ ، ترجمه محمد دشتی .

اندر احوالات برجام . . .

کاری به برجام و فرجام و . . . و این که چقدر موفق بوده یا اصلا نبوده نداریم !!! این که بیشتر سود داشته یا بیشتر ضرر داشته ، به این که مجبور بودیم بهش تن بدیم یا نه ، این که اگه برجام نبود چی میشد و این که حالاکه هست چی شده ، یا این که میتونست بهتر باشه ؟ بهتر اجرا بشه یا هر چیز دیگه ای . . . !!! فقط میخوایم چند جمله از نامه امام علی (ع) به مالک اشتر رو بخونیم ، برداشت با خودتون . . .



    «هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودى خدا در آن است رد مکن، که آسایش رزمندگان، و آرامش فکرى تو، و امنیّت کشور در صلح تأمین مى گردد. لکن زنهار زنهار از دشمن خود پس از آشتى کردن، زیرا گاهى دشمن نزدیک مى شود تا غافلگیر کند، پس دور اندیش باش، و خوشبینى خود را متّهم کن. حال اگر پیمانى بین تو و دشمن منعقد گردید، یا در پناه خود او را امان دادى، به عهد خویش وفا دار باش، و بر آنچه بر عهده گرفتى امانت دار باش، و جان خود را سپر پیمان خود گردان، زیرا هیچ یک از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نیست. که همه مردم جهان با تمام اختلافاتى که در افکار و تمایلات دارند، در آن اتّفاق نظر داشته باشند. تا آنجا که مشرکین زمان جاهلیّت به عهد و پیمانى که با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زیرا که آینده ناگوار پیمان شکنى را آزمودند. پس هرگز پیمان شکن مباش، و در عهد خود خیانت مکن، و دشمن را فریب مده، زیرا کسى جز نادان بدکار، بر خدا گستاخى روا نمى دارد، خداوند عهد و پیمانى که با نام او شکل مى گیرد با رحمت خود مایه آسایش بندگان، و پناهگاه امنى براى پناه آورندگان قرار داده است، تا همگان به حریم أمن آن روى بیاورند. پس فساد، خیانت، فریب، در عهد و پیمان راه ندارد. مبادا قراردادى را امضاء کنى که در آن براى دغلکارى و فریب راه هایى وجود دارد، و پس از محکم کارى و دقّت در قرار داد نامه، دست از بهانه جویى بردار، مبادا مشکلات پیمانى که بر عهده ات قرار گرفته، و خدا آن را بر گردنت نهاده، تو را به پیمان شکنى وا دارد، زیرا شکیبایى تو در مشکلات پیمان ها که امید پیروزى در آینده را به همراه دارد، بهتر از پیمان شکنى است که از کیفر آن مى ترسى، و در دنیا و آخرت نمى توانى پاسخ گوى پیمان شکنى باشى.»

درباره هر موضوعی مطلب و دستورالعمل داریم فقط کافیه کمی بیشتر مطالعه کنیم . . .

پ.ن: نهج البلاغه ، نامه ۵۳ (عهد نامه مالک اشتر) ، ترجمه محمد دشتی.

دلواپسا . . .

هفته ی پیش بود که اولین بار یه اصطلاح جدیدی رو از معلم ریاضی مدرسه ، که از دید بنده انسان بسیار متشخص ، فهمیده و معلم بسیار عالی هستن شنیدم ، یه لغت معمولی با یه معنی کاملا جدید !!! وقتی من از دفتر خودم وارد دفتر معاون پایه دوم دبیرستان شدم معلم ریاضی به شوخی به معاون پایه دوم گفتن : ایشون هم از «دلواپسا» هستن ؟! از همون ابتدا یه حدس هایی زدم که منظور معلم ریاضی از این «دلواپسا» چیه ولی کمی صبر کردم تا مطمعن بشم که منظورشون چی بوده . . . بعد از چند دقیقه گفت و گو معلوم شد که حدس بنده درست بوده ، منظور از «دلواپسا» افرادی هستن که به مسائل خاص سیاسی ، فرهنگی و اقصادی اهمیت زیادی میدن و در خصوصش بحث های انتقادی [به کار های دولت اخیر] میکنن و اکثرا نگاه و ظاهر مذهبی  . . . اما هنوز برام معلوم نبود که منشٰأ این لغت از کجاست ؟!!!
دو روز پیش که رفته بودم خونه یکی از اقوام نزدیک ، این فامیل ما توی لپتاپش یه ویدئو به من نشون داد . . . یه برنامه مربوط به شبکه ماهواره ای « من و تو ۱ » به اسم «سالی تاک» اسم برنامه برای من آشنا بود ولی تا اون لحظه هیچی ازش نمیدونستم !!! در اواسط اون برنامه ای که این فامیل ما از سایت اون شبکه دانلودش کرده بود ، یه چیز جالبی  شنیدم « دلواپسا » . . . .   دقیقا از این لغت به همون مفهموم و معنی که این معلم ریاضی ما ازش استفاده کرده بود ، استفاده شد ، منظورشون همون افراد بود . . .


امروز صبح داشتم به این لغت و اون برنامه و حرفای معلم ریاضی فکر میکردم که یاد این خطبه از نهج البلاغه افتادم ، صحبت های امام علی (ع) با مردم کوفه و نکوهش اونها در خصوص این که چرا انقد بد و بیخیالن !!! یه به نظر بنده نکوهش مردم کوفه بدلیل این که از «دلواپسا» نیستن . . .
    » آگاه باشید من شب و روز، پنهان و آشکار، شما را به مبارزه با شامیان دعوت کردم و گفتم پیش از آن که آنها با شما بجنگند با آنان نبرد کنید، به خدا سوگند، هر ملّتى که درون خانه خود مورد هجوم قرار گیرد، ذلیل خواهد شد. امّا شما سستى به خرج دادید، و خوارى و ذلّت پذیرفتید، تا آنجا که دشمن پى در پى به شما حمله کرد و سر زمین هاى شما را تصرّف نمود. و اینک، فرمانده معاویه، (مرد غامدى)  با لشکرش وارد شهر انبار شده و فرماندار من، «حسّان بن حسّان بکرى» را کشته و سربازان شما را از مواضع مرزى بیرون رانده است. به من خبر رسیده که مردى از لشکر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره هاى آنها را به غارت برده، در حالى که هیچ وسیله اى براى دفاع، جز گریه و التماس کردن، نداشته اند. لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون این که حتّى یک نفر آنان، زخمى بردارد، و یا قطره خونى از او ریخته شود، اگر براى این حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است. شگفتا شگفتا به خدا سوگند، این واقعیّت قلب انسان را مى میراند و دچار غم و اندوه مى کند که شامیان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرّقید.
زشت باد روى شما و از اندوه رهایى نیابید که آماج تیر بلا شدید. به شما حمله مى کنند، شما حمله نمى کنید با شما مى جنگند، شما نمى جنگید این گونه معصیت خدا مى شود و شما رضایت مى دهید وقتى در تابستان فرمان حرکت به سوى دشمن مى دهم، مى گویید هوا گرم است، مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ مى دهم، مى گویید هوا خیلى سرد است بگذار سرما برود. همه این بهانه ها براى فرار از سرما و گرما بود وقتى شما از گرما و سرما فرار مى کنید، به خدا سوگند که از شمشیر بیشتر گریزانید
اى مرد نمایان نامرد اى کودک صفتان بى خرد که عقل هاى شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمى دیدم و هرگز نمى شناختم شناسایى شما-  سوگند به خدا-  که جز پشیمانى حاصلى نداشت، و اندوهى غم بار سر انجام آن شد. خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون، و سینه ام از خشم شما مالامال است کاسه هاى غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید، و با نافرمانى و ذلّت پذیرى، رأى و تدبیر مرا تباه کردید، تا آنجا که قریش در حق من گفت: «بى تردید پسر ابى طالب مردى دلیر است ولى دانش نظامى ندارد» خدا پدرشان  را مزد دهد، آیا یکى از آنها تجربه هاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد یا در پیکار توانست از من پیشى بگیرد هنوز بیست سال نداشتم، که در میدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته ام. امّا دریغ، آن کس که فرمانش را اجرا نکنند، رأیى نخواهد داشت. »
شایدم برداشت بنده از این خطبه اشتباه بوده و امام علی (ع) منظور دیگه ای داشتن ، در هرصورت این خطبه ارزش این رو داره که بارها بخونیمش و ساعت ها بهش فکر کنیم . . . .

پ.ن : خطبه ۲۷ نهج البلاغه ترجمه استاد محمد دشتی ، چند خط اول خطبه رو اینجا ننوشتیم .

بازگشایی سفارت لندن در تهران

چند روزه که رسانه ها دارن درباره بازگشایی سفارت های انگلیس و ایران در تهران و لندن خبر پخش میکنن ، نمیدونستم با شنیدن این خبر باید خوشحال بشم یا ناراحت ؟! هم خوشحالی داره هم ناراحتی  !! خوشحالی برای یکی از دوستام که لندن درس میخونه و میدونم با بازشدن سفارت خونه ها رفت و آمدش خیلی راحت تر میشه ، خوشحالی برای ارتباط بیشتر ما با دنیا که خیلی خوبه ، خوشحالی واسه توریستایی که با خودشون پول میران تو کشور ما و چنتا خوشحالی دیگه . . .

از طرفی ناراحت هم شدم !! وقتی تاریخ کشورم رو مرور کردم ناراحت شدم !! در هر صورت دیشب وقتی داشتم این خطبه زیبا از امام علی (ع) رو میخوندم بی اختیار یاد این خوشحالی و ناراحتی افتادم :


      ای بندگان خدا! شما را به ترس از خدا سفارش می کنم ، و شما را از منافقان می ترسانم ، زیرا آنها گمراه و گمراه کننده اند ، خطاکار و به خطاکاری تشویق می کنند ، به رنگهای گوناگون ظاهر می شوند از ترفندهای گوناگون استفاده می کنند ، برای شکستن شما از هر پناهگاهی سود می برند ، و در هر کمینگاهی به شکار شما می نشینند، قلبهایشان بیمار، و ظاهرشان آراسته است، در پنهانی راه می روند، و از بیراهه ها حرکت می کنند ، وصفشان دارو ، و گفتارشان درمان اما کردارشان دردی است بی درمان .



بر رفاه و آسایش مردم حسد می ورزند ، و بر بلا و گرفتاری مردم می افزایند، و امیدواران را ناامید می کنند ، آن ها در هر راهی کشته ای ، و در هر دلی راهی ، و بر هر اندوهی اشکها می ریزند ، مدح و ستایش را به یکدیگر قرض می دهند ، و انتظار پاداش می کشند ، اگر چیزی را بخواهند اصرار می کنند و اگر ملامت شوند، پرده دری می کنند ، و اگر داوری کنند اسراف می ورزند. آنها برابر هر حقی باطلی ، و برابر هر دلیلی شبهه ای ، و برای هر زنده ای قاتلی ، و برای هر دری کلیدی ، و برای هر شبی چراغی تهیه کرده اند ، با اظهار یاس می خواهند به مطامع خویش برسند ، و بازار خود را گرم سازند ، و کالای خود را بفروشند ، سخن می گویند اما به اشتباه و تردید می اندازند ، توصیف می کنند اما فریب می دهند ، در آغاز ، راه را آسان و سپس در تنگناها به بن بست می کشانند ، آنها یاوران شیطان و زبانه های آتش جهنم می باشند. (آنان پیروان شیطانند، و بدانید که پیروان شیطان زیانکارانند.)۱


پ.ن : ۱) أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُ‌ونَ   ،   سورة المجادلة  - آیه ۱۹

نهج البلاغه  ، ترجمه محمد دشتی ، خطبه ۱۹۴

به آنها مهلتی داده نخواهد شد . . .

چند روزی میشه که دارم فکر میکنم ، فکر میکنم و تلاش میکنم تا بتونم چند خطی قبل از این خطبه شگفت انگیز امیرالمؤمنین (ع) بنویسم ، تا این لحظه به هیچ نتیجه ای نرسیدم و احتمالا در آینده هم به نتیجه ای نمیرسم ، پس بهتره که مستقیم بریم  خطبه رو بخونیم :


    ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺩﺍﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺧﺮﺕ ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺁﻥ ﻛﺲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺗﻘﻮﺍ ﺑﻠﻨﺪﻣﺮﺗﺒﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﺧﻮﺍﺭ ﻧﺸﻤﺎﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻋﺰﻳﺰﺵ ﻛﺮﺩ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ، ﺑﺮﻕ ﺩﺭﺧﺸﻨﺪﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺧﻴﺮﻩ ﻧﻜﻨﺪ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺳﺘﺎﻳﻨﺪﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻮﻳﺪ، ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﺪﻫﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺎﺑﺶ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻭﺷﻨﺎﻳﻲ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﻭ ﻓﺮﻳﻔﺘﻪ ﻛﺎﻻﻫﺎﻱ ﮔﺮﺍﻧﻘﺪﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﮕﺮﺩﻳﺪ. ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺑﺮﻕ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﺣﺮﺍﻡ ﺑﻲ ﻓﺮﻭﻍ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺨﻨﺶ ﺩﺭﻭﻍ، ﺍﻣﻮﺍﻟﺶ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﻛﺎﻻﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺷﺮﻑ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﺍﺳﺖ. ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ! ﺩﻧﻴﺎﻱ ﺣﺮﺍﻡ ﭼﻮﻧﺎﻥ ﻋﺸﻮﻩ ﮔﺮ ﻫﺮﺯﻩ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﻛﺐ ﺳﺮﻛﺸﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻧﺒﺮﺩ، ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﻲ ﺧﻴﺎﻧﺘﻜﺎﺭ، ﻧﺎﺳﭙﺎﺱ ﺣﻖ ﻧﺸﻨﺎﺱ، ﺩﺷﻤﻨﻲ ﺣﻴﻠﻪ ﮔﺮ، ﭘﺸﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺣﺎﻻﺗﺶ ﻣﺘﺰﻟﺰﻝ, ﻋﺰﺗﺶ ﺧﻮﺍﺭﻱ، ﺟﺪﺵ ﺑﺎﺯﻱ ﻭ ﺷﻮﺧﻲ ﻭ ﺑﻠﻨﺪﻱ ﺁﻥ ﺳﻘﻮﻁ ﺍﺳﺖ؛ ﺧﺎﻧﻪ ﺟﻨﮓ ﻭ ﻏﺎﺭﺗﮕﺮﻱ, ﺗﺒﻬﻜﺎﺭﻱ ﻭ ﻫﻼﻛﺖ ﻭ ﺳﺮﻣﻨﺰﻝ ﻧﺎﺁﺭﺍﻣﻲ ﺍﺳﺖ، ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﻛﺮﺩﻧﻬﺎ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻴﻬﺎﺳﺖ، ﺭﺍﻩ ﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺣﻴﺮﺕ ﺯﺍ، ﮔﺮﻳﺰﮔﺎﻫﻬﺎﻳﺶ ﻧﺎﭘﻴﺪﺍ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻬﺎﻳﺶ ﻧﻮﻣﻴﺪﻛﻨﻨﺪﻩ ﻭ ﺯﻳﺎﻧﺒﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻫﻬﺎﻱ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻣﺮﮒ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻲ ﺭﺍﻧﺪ ﻭ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﻧﺪﻳﺸﻲ ﻫﺎ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ. [ ﺍﻗﺴﺎﻡ ﺩﻧﻴﺎﭘﺮﺳﺘﺎﻥ: ] ﻧﺠﺎﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻱ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﻳﺎ ﻣﺠﺮﻭﺣﻲ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﺗﻦ، ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻱ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺟﺪﺍ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺗﭙﻴﺪﻩ، ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﻧaﮕﺸﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺟﻤﻌﻲ ﺍﺯ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﻣﺎﻟﻨﺪ، ﺑﺮﺧﻲ ﺳﺮ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺩﺳﺘﻬﺎ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺭﺍ ﻣﺤﻜﻮﻡ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﻋﺰﻡ ﻭ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻛﻪ ﺭﺍﻩ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ ﺣﻴﻠﻪ ﮔﺮﻱ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻏﺎﻓﻠﮕﻴﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﺎﺭ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﻋﻤﺮ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻫﻴﻬﺎﺕ! ﻫﻴﻬﺎﺕ! ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺖ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺳﭙﺮﻱ ﺷﺪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪ. (ﻧﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺯﻣﻴﻦ, ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻬﻠﺘﻲ ﺩﺍﺩﻩ ﻧﺸﺪ.)۱


خطبه هایی از این شگفت انگیز تر و تکان دهنده تر هم در نهج البلاغه هستن ، فقط کافیه نهج البلاغه رو باز کنیم و بخونیم ، حیف نیست که این کتاب با این عظمت گوشه خونه خاک بخوره . . . !؟ کتاب اگه خونده نشه پس به چه درد میخوره ؟


۱. فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْ‌ضُ وَمَا کَانُوا مُنظَرِ‌ینَ ﴿٢٩﴾ « سوره مبارکه دخان »

پ.ن : خطبه ۱۹۱ نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی .

خردمندان

اینجا دیگه جای حرف زدن نیست ، فقط و فقط میخونیم ، با توجه و آرامش :

    . . . ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﻋﻈﻤﺖ ﻗﺪﺭﺕ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﺍﻭ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪﻧﺪ ، ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺯﻣﻲ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﻣﻲ ﺗﺮﺳﻴﺪﻧﺪ ، ﺍﻣﺎ ﺩﻟﻬﺎ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻭ ﭼﺸﻤﻬﺎ ﻣﻌﻴﻮﺏ ﺍﺳﺖ. ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﻛﻮﭼﻚ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﻲ ﻧﮕﺮﻧﺪ؟ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﺤﻜﺎﻡ ﺑﺨﺸﻴﺪ؟ ﻭ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻭ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺧﻠﻖ ﻛﺮﺩ؟ ﺑﻪ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻭ ﻛﻮﭼﻜﻲ ﺟﺜﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻳﺪ  ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺧﻠﻘﺖ ﺍﻭ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭﻙ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ! ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﻴﺪ! ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍﻩ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺭﻭﺯﻱ ﺧﻮﺩ ﺗﻼﺵ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ؟ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻻﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﻲ ﺳﺎﺯﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻧﮕﻪ ﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ ، ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﮔﺮﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭﻭﻥ ﺭﻓﺘﻦ ، ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ. ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺗﻀﻤﻴﻦ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﻏﺬﺍﻫﺎﻱ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﻃﺒﻌﺶ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻏﻔﻠﺖ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻣﺤﺮﻭﻣﺶ ﻧﻤﻲ ﺳﺎﺯﺩ ، ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺳﻨﮕﻲ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺻﺎﻑ ﻳﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺻﺨﺮﻩ ﺍﻱ ﺧﺸﻚ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﺠﺎﺭﻱ ﺧﻮﺭﺍﻙ ﻭ ﻗﺴﻤﺘﻬﺎﻱ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﮔﻮﺍﺭﺵ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺷﻜﻢ ﺍﻭ ، ﺍﺯ ﻏﻀﺮﻭﻓﻬﺎﻱ ﺁﻭﻳﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺪﻩ ﺗﺎ ﺷﻜﻢ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺍﻭﺳﺖ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻭ ﮔﻮﺵ ، ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻧﻤﺎﻳﻲ ، ﺍﺯ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﮕﻔﺘﻲ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻭﺻﻒ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩ؛ ﭘﺲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻳﺶ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﻴﻜﺮﻩ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺤﻜﺎﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺁﻥ ﻫﻴﭻ ﻗﺪﺭﺗﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻱ ﻧﺪﺍﺩ ﻭ ﻫﻴﭻ ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﻛﻤﻜﺶ ﻧﻜﺮﺩ. ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻜﺎﺭ ﮔﻴﺮﻱ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺭﺍﺯ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﭘﻲ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻲ ، ﺩﻻﺋﻞ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﻩ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻛﻮﭼﻚ ﻫﻤﺎﻥ ﺁﻓﺮﻳﺪﮔﺎﺭ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺧﺮﻣﺎﺳﺖ ، ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺩﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺟﺪﺍ ﺟﺪﺍ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻜﺎﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﻭ ﺗﻔﺎﻭﺗﻬﺎﻱ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﻠﻘﺖ ﻫﺮ ﭘﺪﻳﺪﻩ ﺣﻴﺎﺗﻲ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ، ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﻭ ﺳﺒﻚ ، ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻛﻮﭼﻚ ، ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﻭ ﺿﻌﻴﻒ ، ﺩﺭ ﺍﺻﻮﻝ ﺣﻴﺎﺕ ﻭ ﻫﺴﺘﻲ ﻳﻜﺴﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺧﻠﻘﺖ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﻫﻮﺍ ﻭ ﺑﺎﺩﻫﺎ ﻭ ﺁﺏ ﻳﻜﻲ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻛﻦ ﺩﺭ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻭ ﻣﺎﻩ ، ﻭ ﺩﺭﺧﺖ ﻭ ﮔﻴﺎﻩ ﻭ ﺁﺏ ﻭ ﺳﻨﮓ ﻭ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺟﻮﺷﺶ ﺩﺭﻳﺎﻫﺎ ﻭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﻛﻮﻫﻬﺎ ﻭ ﺑﻠﻨﺪﺍﻱ ﻗﻠﻪ ﻫﺎ ﻭ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﻲ ﻟﻐﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ، ﻛﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺭﻭﺷﻦ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻧﺪ. ﭘﺲ ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺗﻘﺪﻳﺮﻛﻨﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻧﭙﺬﻳﺮﺩ ، ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮﻛﻨﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻛﻨﺪ. ﻭ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﺻﻮﺭﺗﻬﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﻴﺴﺖ !؟ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺣﺠﺖ ﻭ ﺩﻟﻴﻠﻲ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ، ﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺳﺮ ﻣﻲ ﭘﺮﻭﺭﺍﻧﻨﺪ ﺗﺤﻘﻴﻘﻲ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻨﺪ !! ﺁﻳﺎ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﻲ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ، ﻳﺎ ﺟﻨﺎﻳﺘﻲ ﺑﺪﻭﻥ ﺟﻨﺎﻳﺘﻜﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ؟  . . .
امروز صبح که داشتم این خطبه از نهج البلاغه رو میخوندم بی اختیار یاد این آیه از قرآن افتادم :

إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ‌ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ ﴿١٩٠ الَّذِینَ یَذْکُرُ‌ونَ اللَّـهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُ‌ونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ رَ‌بَّنَا مَا خَلَقْتَ هَـٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ‌ ﴿١٩١
[سورة آل عمران]
مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌های (روشنی) برای خردمندان است. همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده‌اند، یاد می‌کنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می‌اندیشند؛ (و می‌گویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریده‌ای! منزهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!


پ.ن : خطبه ۱۸۵ نهج البلاغه ترجمه استاد محمد دشتی.

فصل پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

وبلاگ نویسی رو از سال ۱۳۸۹ شروع کردم ، تا این لحظه در چهار مرحله به لطف خدا بیش از ۱۲۰ تا مطلب تو سه تا وبلاگ مختلف نوشتم ، هدف کلی و اصلی هنوز تغییر نکرده « بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم » ،به امید خدا فصل جدیدی از وبلاگ نویسی رو شروع می کنیم ، تو این فصل دوتا مطلب رو از فصل چهارم با خودمون میاریم ۱. تجارت پرتغالی ۲. توصیه شده برای شما ، این دوتا مطلب رو خیلی با دقت دنبال کنید فصل چهارم دو تا دستاورد بسیار خوب برای ما داشت ، استفاده از رسانه تصویری و یه تگ با عنوان « روش شناسی و شناخت فرآیند » ، که در این فصل جدید این دو مورد رو بیشتر خواهیم دید ، به علت یک سری اتفاقات ممکنه سرعت به روز شدن وبلاگ و نوشتن مطالب جدید مثل فصل قبلی بالا نباشه ولی تمام تلاشم رو میکنم که زود زود مطلب روی وبلاگ قرار بدم ، انشاءالله
و در نهایت یه کلییپ براتون آماده کردم که اگه دقیق بهش نگاه کنید میتونید بفهمید که در فصل پنجم بیشتر درباره چه مطالبی صحبت خواهیم کرد ُ این شما و این « جهل و غفلت » . . .



در فصل پنجم با ما باشید . . .