درسته دقیقا ۱۴۰۱ سال پیش [سال ۳۸ هجری قمری] نوشته شده ولی خیلی به درد امروز جامعه ما و هر روز هر جامعه ی دیگه ای میخوره،حیف که استفاده نمیکنیم . . . !!
« سپس از میان مردم، برترین فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب کن، کسانى که مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نیاورد، و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نکند، و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ریشه کن کند، و در شناخت مطالب با تحقیقى اندک رضایت ندهد، و در شبهات از همه با احتیاطتر عمل کند، و در یافتن دلیل اصرار او از همه بیشتر باشد، و در مراجعه پیاپى شاکیان خسته نشود، در کشف امور از همه شکیباتر، و پس از آشکار شدن حقیقت، در فصل خصومت از همه برنده تر باشد، کسى که ستایش فراوان او را فریب ندهد، و چرب زبانى او را منحرف نسازد و چنین کسانى بسیار اندکند. پس از انتخاب قاضى، هر چه بیشتر در قضاوت هاى او بیندیش، و آنقدر به او ببخش که نیازهاى او بر طرف گردد، و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار که نزدیکان تو، به نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در أمان باشد. در دستوراتى که دادم نیک بنگر که همانا این دین در دست بدکاران اسیر گشته بود، که با نام دین به هوا پرستى پرداخته، و دنیاى خود را به دست مى آوردند.
سپس در امور کارمندانت بیندیش، و پس از آزمایش به کارشان بگمار، و با میل شخصى، و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهاى مختلف وادار نکن، زیرا نوعى ستمگرى و خیانت است. کارگزاران دولتى را از میان مردمى با تجربه و با حیا، از خاندان هاى پاکیزه و با تقوى، که در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب کن، زیرا اخلاق آنان گرامى تر، و آبرویشان محفوظتر، و طمع و روزى شان کمتر، و آینده نگرى آنان بیشتر است. سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار، که با گرفتن حقوق کافى در اصلاح خود بیشتر مى کوشند، و با بى نیازى، دست به اموال بیت المال نمى زنند، و اتمام حجّتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند. سپس رفتار کارگزاران را بررسى کن، و جاسوسانى راستگو، و وفا پیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسى پنهانى تو از کار آنان، سبب امانت دارى، و مهربانى با رعیّت خواهد بود. و از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن، و اگر یکى از آنان دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهى قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار، و خیانتکار بشمار، و طوق بد نامى به گردنش بیفکن. »
اشتباه نشه !! ما استفاده نمیکنیم ، دلیل نمیشه بقیه هم استفاده نکرده باشن . . .
پ.ن : نامه ۵۳ نهج البلاغه [عهد نامه مالک اشتر] ، ترجمه محمد دشتی .
کاری به برجام و فرجام و . . . و این که چقدر موفق بوده یا اصلا نبوده نداریم !!! این که بیشتر سود داشته یا بیشتر ضرر داشته ، به این که مجبور بودیم بهش تن بدیم یا نه ، این که اگه برجام نبود چی میشد و این که حالاکه هست چی شده ، یا این که میتونست بهتر باشه ؟ بهتر اجرا بشه یا هر چیز دیگه ای . . . !!! فقط میخوایم چند جمله از نامه امام علی (ع) به مالک اشتر رو بخونیم ، برداشت با خودتون . . .
چند روزه که رسانه ها دارن درباره بازگشایی سفارت های انگلیس و ایران در تهران و لندن خبر پخش میکنن ، نمیدونستم با شنیدن این خبر باید خوشحال بشم یا ناراحت ؟! هم خوشحالی داره هم ناراحتی !! خوشحالی برای یکی از دوستام که لندن درس میخونه و میدونم با بازشدن سفارت خونه ها رفت و آمدش خیلی راحت تر میشه ، خوشحالی برای ارتباط بیشتر ما با دنیا که خیلی خوبه ، خوشحالی واسه توریستایی که با خودشون پول میران تو کشور ما و چنتا خوشحالی دیگه . . .
از طرفی ناراحت هم شدم !! وقتی تاریخ کشورم رو مرور کردم ناراحت شدم !! در هر صورت دیشب وقتی داشتم این خطبه زیبا از امام علی (ع) رو میخوندم بی اختیار یاد این خوشحالی و ناراحتی افتادم :
ای بندگان خدا! شما را به ترس از خدا سفارش می کنم ، و شما را از منافقان می ترسانم ، زیرا آنها گمراه و گمراه کننده اند ، خطاکار و به خطاکاری تشویق می کنند ، به رنگهای گوناگون ظاهر می شوند از ترفندهای گوناگون استفاده می کنند ، برای شکستن شما از هر پناهگاهی سود می برند ، و در هر کمینگاهی به شکار شما می نشینند، قلبهایشان بیمار، و ظاهرشان آراسته است، در پنهانی راه می روند، و از بیراهه ها حرکت می کنند ، وصفشان دارو ، و گفتارشان درمان اما کردارشان دردی است بی درمان .
بر رفاه و آسایش مردم حسد می ورزند ، و بر بلا و گرفتاری مردم می افزایند، و امیدواران را ناامید می کنند ، آن ها در هر راهی کشته ای ، و در هر دلی راهی ، و بر هر اندوهی اشکها می ریزند ، مدح و ستایش را به یکدیگر قرض می دهند ، و انتظار پاداش می کشند ، اگر چیزی را بخواهند اصرار می کنند و اگر ملامت شوند، پرده دری می کنند ، و اگر داوری کنند اسراف می ورزند. آنها برابر هر حقی باطلی ، و برابر هر دلیلی شبهه ای ، و برای هر زنده ای قاتلی ، و برای هر دری کلیدی ، و برای هر شبی چراغی تهیه کرده اند ، با اظهار یاس می خواهند به مطامع خویش برسند ، و بازار خود را گرم سازند ، و کالای خود را بفروشند ، سخن می گویند اما به اشتباه و تردید می اندازند ، توصیف می کنند اما فریب می دهند ، در آغاز ، راه را آسان و سپس در تنگناها به بن بست می کشانند ، آنها یاوران شیطان و زبانه های آتش جهنم می باشند. (آنان پیروان شیطانند، و بدانید که پیروان شیطان زیانکارانند.)۱
پ.ن : ۱) أُولَـٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ، سورة المجادلة - آیه ۱۹
نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی ، خطبه ۱۹۴
چند روزی میشه که دارم فکر میکنم ، فکر میکنم و تلاش میکنم تا بتونم چند خطی قبل از این خطبه شگفت انگیز امیرالمؤمنین (ع) بنویسم ، تا این لحظه به هیچ نتیجه ای نرسیدم و احتمالا در آینده هم به نتیجه ای نمیرسم ، پس بهتره که مستقیم بریم خطبه رو بخونیم :
ﺑﺮﺍﺑﺮ
ﺩﻧﻴﺎ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺩﺍﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺧﺮﺕ
ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺁﻥ ﻛﺲ ﺭﺍ ﻛﻪ
ﺗﻘﻮﺍ ﺑﻠﻨﺪﻣﺮﺗﺒﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﺧﻮﺍﺭ
ﻧﺸﻤﺎﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻋﺰﻳﺰﺵ
ﻛﺮﺩ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ، ﺑﺮﻕ ﺩﺭﺧﺸﻨﺪﻩ
ﺩﻧﻴﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺧﻴﺮﻩ ﻧﻜﻨﺪ ﻭ ﺳﺨﻦ
ﺳﺘﺎﻳﻨﺪﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻮﻳﺪ، ﺑﻪ
ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﺪﻫﻴﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﺗﺎﺑﺶ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻭﺷﻨﺎﻳﻲ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﺪ
ﻭ ﻓﺮﻳﻔﺘﻪ ﻛﺎﻻﻫﺎﻱ ﮔﺮﺍﻧﻘﺪﺭ ﺩﻧﻴﺎ
ﻧﮕﺮﺩﻳﺪ.
ﻫﻤﺎﻧﺎ
ﺑﺮﻕ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﺣﺮﺍﻡ ﺑﻲ ﻓﺮﻭﻍ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺳﺨﻨﺶ ﺩﺭﻭﻍ، ﺍﻣﻮﺍﻟﺶ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ
ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﻛﺎﻻﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺷﺮﻑ ﺗﺎﺭﺍﺝ
ﺍﺳﺖ.
ﺁﮔﺎﻩ
ﺑﺎﺷﻴﺪ!
ﺩﻧﻴﺎﻱ
ﺣﺮﺍﻡ ﭼﻮﻧﺎﻥ ﻋﺸﻮﻩ ﮔﺮ ﻫﺮﺯﻩ ﺍﻱ
ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﻛﺐ ﺳﺮﻛﺸﻲ
ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻧﺒﺮﺩ، ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﻲ
ﺧﻴﺎﻧﺘﻜﺎﺭ، ﻧﺎﺳﭙﺎﺱ ﺣﻖ ﻧﺸﻨﺎﺱ،
ﺩﺷﻤﻨﻲ ﺣﻴﻠﻪ ﮔﺮ، ﭘﺸﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ
ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺣﺎﻻﺗﺶ ﻣﺘﺰﻟﺰﻝ,
ﻋﺰﺗﺶ
ﺧﻮﺍﺭﻱ، ﺟﺪﺵ ﺑﺎﺯﻱ ﻭ ﺷﻮﺧﻲ ﻭ ﺑﻠﻨﺪﻱ
ﺁﻥ ﺳﻘﻮﻁ ﺍﺳﺖ؛ ﺧﺎﻧﻪ ﺟﻨﮓ ﻭ ﻏﺎﺭﺗﮕﺮﻱ,
ﺗﺒﻬﻜﺎﺭﻱ
ﻭ ﻫﻼﻛﺖ ﻭ ﺳﺮﻣﻨﺰﻝ ﻧﺎﺁﺭﺍﻣﻲ ﺍﺳﺖ،
ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﻛﺮﺩﻧﻬﺎ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻴﻬﺎﺳﺖ،
ﺭﺍﻩ ﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺣﻴﺮﺕ ﺯﺍ، ﮔﺮﻳﺰﮔﺎﻫﻬﺎﻳﺶ
ﻧﺎﭘﻴﺪﺍ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻬﺎﻳﺶ ﻧﻮﻣﻴﺪﻛﻨﻨﺪﻩ
ﻭ ﺯﻳﺎﻧﺒﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻫﻬﺎﻱ
ﺩﻧﻴﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻣﺮﮒ ﻣﻲ
ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﺮﻭﻥ
ﻣﻲ ﺭﺍﻧﺪ ﻭ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﻧﺪﻳﺸﻲ ﻫﺎ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ
ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
[ ﺍﻗﺴﺎﻡ
ﺩﻧﻴﺎﭘﺮﺳﺘﺎﻥ:
] ﻧﺠﺎﺕ
ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻱ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﻳﺎ ﻣﺠﺮﻭﺣﻲ ﭘﺎﺭﻩ
ﭘﺎﺭﻩ ﺗﻦ، ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻱ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺟﺪﺍ
ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ
ﺗﭙﻴﺪﻩ، ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﻧaﮕﺸﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ
ﻭ ﺟﻤﻌﻲ ﺍﺯ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ
ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﻣﺎﻟﻨﺪ، ﺑﺮﺧﻲ ﺳﺮ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ
ﺩﺳﺘﻬﺎ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻪ
ﺍﻧﺪ، ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ
ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺭﺍ
ﻣﺤﻜﻮﻡ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ
ﺍﺯ ﻋﺰﻡ ﻭ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ
ﻛﻪ ﺭﺍﻩ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ ﺣﻴﻠﻪ ﮔﺮﻱ
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻏﺎﻓﻠﮕﻴﺮ
ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﺎﺭ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ
ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﻋﻤﺮ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ
ﺍﺳﺖ.
ﻫﻴﻬﺎﺕ!
ﻫﻴﻬﺎﺕ!
ﺁﻧﭽﻪ
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺖ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺳﭙﺮﻱ
ﺷﺪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪ.
(ﻧﻪ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺯﻣﻴﻦ,
ﻭ
ﻫﺮﮔﺰ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻬﻠﺘﻲ ﺩﺍﺩﻩ
ﻧﺸﺪ.)۱
خطبه هایی از این شگفت انگیز تر و تکان دهنده تر هم در نهج البلاغه هستن ، فقط کافیه نهج البلاغه رو باز کنیم و بخونیم ، حیف نیست که این کتاب با این عظمت گوشه خونه خاک بخوره . . . !؟ کتاب اگه خونده نشه پس به چه درد میخوره ؟
۱. فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا کَانُوا مُنظَرِینَ ﴿٢٩﴾ « سوره مبارکه دخان »
پ.ن : خطبه ۱۹۱ نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی .
در فصل پنجم با ما باشید . . .