کمی بیشتر

کمی بیشتر

بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم
کمی بیشتر

کمی بیشتر

بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم

پلی استیشن

وای خدا ! دقیقا یادمه ، پنجم دبستان بودم ، اون وقتا چند سال بود که تو کلوپ ها « پلی اسیشن » اومده بود و ما هم هر روز تابستون میرفتیم کلوپ انواع و اقسام بازی ها رو بازی میکردیم ، خوراک من Resident Evil 2 بود از صبح تا ظهر اونجا بودیم بعد از ظهرم میرفتیم فوتبال ، چه دوران خوبی ، وسط های پاییز بود که به یه صورت خیلی باحالی در عین ناباوری یه پلی استیشن هدیه گرفتم ، فقط خدا میدونه چقدر شاد بودم ، تو چند ساعت اول نتونستیم نصبش کنیم ، بعد کلی تلاش بالاخره روشن شد ، قیافه ما دقیقا اینجوری بود :



یادمه همون شب از آخرین مغازه ای که باز بود یه سی دی Taken 3 خریدم و تا نصفه شب با داداشم نوبتی بازی کردیم ، آخه یدونه دسته بیشتر تو جعبه نبود .

چه دوران خوبی داشتیم ، چقدر واسه چیزای جدید خوشحال میشدیم ، چقدر قدر چیزایی رو که داشتیم میدونستیم ، مثلا اگه یه نفر تو فامیل پلی استیشن داشت همه دوست داشتن برن خونه اونا ، نوبتی بازی میکردیم و چقدر حال میداد ، ما از کمترین چیزا بیشتر لذت رو میبردیم ، بچه های الان بلد نیستن از بهترین چیزایی که در اختیارشونه درست و حسابی لذت ببرن ، حالا اشکال کجاست ؟! کلا بلد نیستن لذت ببرن ؟! بخاطر این که همه چیز دارن دیگه از چیزی لذت نمیبرن ؟! ما لذت بردن رو بهشون یاد نمیدیم ؟! وسایلی که الان هستن به خوبی قبل نیستن ؟! واقعا دلیلش چیه ؟! 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد