کمی بیشتر

کمی بیشتر

بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم
کمی بیشتر

کمی بیشتر

بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم

هیس !!!

فعلا حرف نمیزنم ، کلا تو سوکوتم . . .


    ﺑﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ, ﻭ ﺍﺯ ﺳﻼﻣﺖ ﺩﻳﻦ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺭﻭﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭﺍﻥ ﺗﺮﺣﻢ ﻛﻨﻨﺪ، ﻭ ﺷﻜﺮ ﺍﻳﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ، ﻛﻪ ﺷﻜﺮﮔﺰﺍﺭﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﻴﺒﺠﻮﻳﻲ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ، ﭼﺮﺍ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺁﻥ ﻋﻴﺒﺠﻮ ﻋﻴﺐ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﮔﻮﻳﺪ؟ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻼﻳﻲ ﻛﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ؟


ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﻩ ﭘﻮﺷﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ؟ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﺮ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻩ! ﻳﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺳﺖ؟ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ! ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻋﺼﻴﺎﻥ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﻛﻮﭼﻚ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ، ﺍﻣﺎ ﺟﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﺑﺮ ﻋﻴﺒﺠﻮﻳﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺩ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻱ ﺍﺳﺖ. ﺍﻱ ﺑﻨﺪﻩ ی ﺧﺪﺍ ! ﺩﺭ ﮔﻔﺘﻦ عیب ﻛﺴﻲ ﺷﺘﺎﺏ ﻣﻜﻦ، ﺷﺎﻳﺪ ﺧﺪﺍﻳﺶ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﺑﺮ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻛﻮﭼﻚ ﺧﻮﺩ ﺍﻳﻤﻦ ﻣﺒﺎﺵ، ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻴﻔﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮﻱ، ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻋﻴﺐ ﻛﺴﻲ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻋﻴﺐ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻋﻴﺒﺠﻮﻳﻲ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺷﻜﺮﮔﺰﺍﺭﻱ ﺍﺯ ﻋﻴﻮﺑﻲ ﻛﻪ ﭘﺎﻙ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﺯﺍﺭﺩ . . .


پ.ن : نهج البلاغه ، خطبه ۱۴۰ ، ترجمه محمد دشتی .

حال و روز ما . . .

. . .


ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ ! ﺷﻤﺎ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪﻳﺪ ، ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺪﺗﻲ ﻣﻌﻴﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪ ، ﺑﺪﻫﻜﺎﺭﺍﻧﻲ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻬﻠﺖ ﻛﻮﺗﺎﻫﻲ ﺩﺭ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺁﻥ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﻫﻤﮕﻲ ﺣﻔﻆ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ، ﭼﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻧﺪ ﺗﻼﺷﮕﺮﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﻧﺮﺳﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺯﺣﻤﺘﻜﺸﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺯﻳﺎﻥ ﺩﻳﺪﻧﺪ. ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺸﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻲ ﮔﺬﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﻱ ﺭﻭﻳﮕﺮﺩﺍﻥ ﺷﺪﻩ ، ﭘﻴﺶ ﻣﻲ ﺗﺎﺯﺩ ﻭ ﻃﻤﻊ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﻼﻛﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ ؛ ﻫﻢ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺎﺯ ﻭ ﺑﺮﮒ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﺷﺪﻩ ، ﻧﻴﺮﻧﮓ ﻭ ﻓﺮﻳﺒﺶ ﻫﻤﮕﺎﻧﻲ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺷﻜﺎﺭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺁﺳﺎﻥ ﺍﺳﺖ.

ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﻮ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻦ! ﺁﻳﺎ ﺟﺰ ﻓﻘﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻓﻘﺮ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ؟ ﻳﺎ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﻱ ﻛﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻛﻔﺮﺍﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺑﺨﻞ ﻭﺭﺯﻳﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﺩﺍ ﺣﻘﻮﻕ ﺍﻟﻬﻲ ، ﺛﺮﻭﺕ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﮔﺮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ ﻳﺎ ﺳﺮﻛﺸﻲ ﻛﻪ ﮔﻮﺵ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﭘﻨﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺭﺯﻫﺎ ﻛﺮ ﺍﺳﺖ؟



ﻛﺠﺎﻳﻨﺪ ﺧﻮﺑﺎﻥ ﻭ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺷﻤﺎ؟ ﻛﺠﺎﻳﻨﺪ ﺁﺯﺍﺩﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻤﺎ؟ ﻛﺠﺎﻳﻨﺪ ﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﻛﺴﺐ ﻭ ﻛﺎﺭ؟ ﻛﺠﺎﻳﻨﺪ ﭘﺎﻛﻴﺰﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺭﺳﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻲ؟ ﺁﻳﺎ ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﮕﻲ ﺭﺧﺖ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ؟ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﭘﺴﺖ ﻭ ﮔﺬﺭﺍﻥ ﻭ ﺗﻴﺮﻩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻋﻴﺶ ﻭ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻲ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ؟ ﻣﮕﺮ ﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﺍﺭﺙ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺟﺎﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻜﻴﻪ ﺯﺩﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ ﺑﻲ ﺍﺭﺯﺵ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻛﻪ ﻟﺒﻬﺎﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﺁﻥ ﻣﻲ ﺟﻨﺒﺪ؟ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻛﻮﭼﻚ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮔﺮﺩﺩ. ﭘﺲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻧﮕﺮﺍﻧﻴﻬﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ: (ﺍﻧﺎ ﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻧﺎ ﺍﻟﻴﻪ ﺭﺍﺟﻌﻮﻥ). ﻓﺴﺎﺩ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺷﺪ ، ﻧﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﻗﻴﻤﺎﻧﺪﻩ ﻛﻪ ﻛﺎﺭ ﺯﺷﺖ ﺭﺍ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻭ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ ؛ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﻭﺿﻌﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻗﺪﺱ ﺍﻟﻬﻲ ﻭ ﺟﻮﺍﺭ ﺭﺣﻤﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﻳﺪ؟ ﻭ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﺎﺷﻴﺪ؟ ﻫﺮﮔﺰ! ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺟﺎﻭﻳﺪﺍﻧﺶ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﻓﺮﻳﻔﺖ ، ﻭ ﺟﺰ ﺑﺎ ﻋﺒﺎﺩﺕ ، ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ ، ﻧﻔﺮﻳﻦ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺗﺮﻙ ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ، ﻭ ﻧﻬﻲ ﺍﺯ ﻣﻨﻜﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺁﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ.



پ.ن : یه بار دیگه با دقت بخونیم ! نهج البلاغه خطبه ۱۲۹ ترجمه محمد دشتی .

قطعاً

آخرین باری که بین نزدیکانتون یه نوزاد متولد شد رو یادتونه ؟ چه احساسی داشتین ؟ خب به صورت طبیعی ما نوزاد رو دوست داریم ، منتظر میشیم که یکم بزرگتر بشن تا بتونیم باهاشون بازی کنیم  خیلی حال میده !!! این نوزاد کم کم بزرگ میشه ، شروع میکنه به راه رفتن ، غذا خوردن و حرف زدن و بقیه مراحل رشد . . . خیالتون راحت نمیخوایم آموزش بچه داری بدیم  میخوایم به این نوزاد از یه جهت دیگه نگاه کنیم ، بهتر بگم میخوای به آینده ی این نوزاد فکر کنیم ، اگه در حالی که اون نوزاد تو بغل شماست یه نفر از شما بخواد تا یه اتفاقی رو که قطعا در آینده برای اون نوزاد رخ میده پیشبینی کنید چی بهش میگید ؟ بیاید همین الان خیلی جدی روی این موضوع یکم بیشتر فکر کنیم . . . سوال این بود : یه اتفاق رو که قطعا توی آینده برای این نوزاد رخ میده پیشگویی کنید !!  

این نوزاد قطعا در آینده به مدرسه میره !!! 

این نوزاد قطعا در این شهر بزرگ میشه !!



این نوزاد قطعا در آینده یه ورزشکار میشه !! و هزار تا پیشگویی دیگه ، اصلا نوزاد رو بیخیال ! درباره ی خودتون پیشگویی کنید ! چه اتفاقی قطعا در آینده برای شما میافته ؟!  کسی هست که بتونه این موضوع رو پیشگویی کنه ؟! 

من میتونیم !!! باورتون نمیشه ؟؟؟  پس گوش بدین : اتفاقی که قطعا در آینده برای شما رخ میده مرگه !! شما قطعا در آینده خواهید مُرد . . . درست گفتم یا نه ؟ خیلی جالبه وقتی بشینی یه کوچولو فکر کنی به این نتیجه میرسی که تنها اتفاق قطعی زندگی بشر مُردن و مرگه !!! 

اگه به شما بگن که هفته ی آینده یه مسافرت به برزیل در پیش دارید شما چیکار میکنید ؟ بهتره بگم چیکار نمیکنید !! همه چیز رو آماده میکنید تا این مسافرت مسافرت خوبی باشه و این درحالیه که این اتفاق یه اتفاق قطعی نیست ! ولی مرگ یه اتفاق قطعیه . . . واسه اون چیکار میکنید ؟!


     سختی جان کندن و حسرت از دست دادن دنیا به دنیاپرستان هجوم آورد، بدنها در سختی جان کندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز می دارد، و او در میان خانواده اش افتاده با چشم خود می بیند و با گوش می شنود و با عقل درست می اندیشد که عمرش را در پی چه کارهایی تباه کرد؟ و روزگارش را چگونه سپری نمود؟ به یاد ثروتهایی که جمع کرده می افتد، همان ثروتهایی که در جمع آوری آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناک گرد آورده و اکنون گناه جمع آوری آن همه بر دوش اوست که هنگام جدایی با آنها فرا رسید، و برای وارثان باقیمانده است تا از آن بهره مند گردند، و روزگار خود گذرانند، راحتی و خوشی آن برای دیگری و کیفر آن بر دوش اوست، و او در گرو این اموال است که دست خود را از پشیمانی می گزد. به خاطر واقعیتهایی که هنگام مرگ مشاهده کرده است. در این حالت از آنچه که در زندگی دنیا به آن علاقمند بود بی اعتناشده آرزو می کند، ای کاش آن کسی که در گذشته بر ثروت او رشک می برد، این اموال را جمع کرده بود، اما مرگ همچنان بر اعضا بدن او چیره می شود، تا آنکه گوش او  مانند زبانش از کار می افتد، پس در میان خانواده اش افتاده نه می تواند با زبان سخن بگوید و نه با گوش بشنود، پیوسته به صورت آنان نگاه می کند، و حرکات زبانشان را می نگرد اما صدای کلمات آنان را نمی شنود، سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا می گیرد، و چشم او نیز مانند گوشش از کار می افتد، و روح از بدن او خارج می شود، و چون مرداری در بین خانواده خویش بر زمین می ماند که از نشستن در کنار او وحشت دارند، و از او دور می شوند. نه سوگواران را یاری می کند و نه خواننده ای را پاسخ می دهد، سپس او را به سوی منزلگاهش در درون زمین می برند، و به دست عملش می سپارند و برای همیشه از دیدارش چشم می پوشند. 


پ.ن: نهج البلاغه خطبه ۱۰۹ ترجمه محمد دشتی .

شاید ما !!!

توی متن دوتا جای خالی هست ، سعی کنید با عبارت مناسب پُرشون کنید :


    مردم . . . . . . ! چرا شما را پیکرهای بی روح، و روحهای بدون جسد می نگرم؟ چرا شما را عبادت کنندگانی بدون صلاحیت، و بازرگانانی بدون سود و تجارت، و بیدارانی خفته، و حاضرانی غایب از صحنه، بینندگانی نابینا، شنوندگانی کر، و سخن گویانی لال، مشاهده می کنم؟ 

پرچم گمراهی در جای خود برافراشته شده، و طرفداران آن پراکنده شده اند، شما را با پیمانه خود می سنجند و سرکوب می کنند، پرچمدارشان از ملت اسلام خارج و بر راه گمراهی ایستاده است. پس آن روز که بر شما دست یابند جز تعداد کمی از شما باقی نگذارند، چونان باقیمانده غذایی اندک در ته دیگ، یا دانه های غذای چسبیده در اطراف ظرف، مانند پوستهای چرمی شما را به هم پیچانده می فشارند، و همانند خرمن شما را به شدت می کوبند، و چونان پرنده ای که دانه های درشت را از لاغر جدا کند، این گمراهان، مومنان را از میان شما جدا ساخته نابود می کنند. با توجه به این همه خطرات، روشهای گمراه کننده شما را به کجا می کشاند؟ تاریکیها و ظلمتها، تا کی شما را متحیر می سازد؟ دروغ پردازیها تا چه زمانی شما را می فریبد؟ از کجا دشمن در شما نفوذ کرده به اینجا آورده و به کجا باز می گرداند؟ آگاه باشید! که هر سرآمدی را پرونده ای، و هر غیبتی را بازگشت دوباره ایست.

مردم! به سخن عالم خداشناس خود گوش فرا دهید، دلهای خود را در پیشگاه او حاضر کنید، و با فریادهای او بیدار شوید، رهبر  جامعه باید با مردم به راستی سخن گوید، و پراکندگی مردم را به وحدت تبدیل، و اندیشه خود را برای پذیرفتن حق آماده گرداند، پیشوای شما چنان واقعیتها را برای شما شکافت چونان شکافتن مهره های ظریف، و حقیقت را از باطل چون شیره درختی که از بدنه آن خارج شود، بیرون کشید. پس در آن هنگام که . . . . . . . . بر شما تسلط یابند، باطل بر جای خود استوار شود، و جهل و نادانی بر مرکبها سوار، و طاغوت زمان عظمت یافته، و دعوت کنندگان به حق اندک و بی مشتری خواهند شد، روزگار چونان درنده خطرناکی حمله ورشده، و باطل پس از مدتها سکوت، نعره می کشد، مردم در شکستن قوانین خدا دست در دست هم می گذارند، و در جدا شدن از دین متحد می گردند، و در دروغ پردازی با هم دوست و در راستگویی دشمن یکدیگرند و چون چنین روزگاری می رسد، فرزند با پدر دشمنی ورزد، و باران خنک کننده، گرمی و سوزش آورد، پست فطرتان همه جا را پر می کنند، نیکان و بزرگواران کمیاب می شوند، مردم آن روزگار چون گرگان، و پادشاهان چون درندگان، تهیدستان طعمه آنان، و مستمندان چونان مردگان خواهند بود، راستی از میانشان رخت برمی بندد، و دروغ فراوان می شود، با زبان تظاهر به دوستی دارند اما در دل دشمن هستند، به گناه افتخار می کنند، و از پاکدامنی به شگفت می آیند، و اسلام را چون پوستینی واژگونه می پوشند.


میدونم که دیگه خیلی داریم به داعش گیر میدیم ولی واقعا دلم نیومد که این خطبه زیبای امام علی (ع) رو ننویسم ، پیشنهاد می کنم چندین بار دیگه با دقت کامل متن بالا رو بخونید . . .. 

پ.ن : خطبه ۱۰۸ نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی با یه کوچولو تغییر 

تمام سخن . . .

من هرچی بگم از ارزش این مطلب کم میشه ، سریع برید مطلب رو بخونید :

    « بدان! راهی پر مشقّت و بس طولانی در پیش روی داری، و در این راه بدون کوشش بایسته، و تلاش فراوان، و اندازه گیری زاد و توشه، و سبک کردن بار گناه، موفّق نخواهی بود، بیش از تحمّل خود بار مسئولیّت ‏ها را به دوش نگیر، که سنگینی آن برای تو عذاب آور است. اگر مستمندی را دیدی که توشه‏ ات را تا قیامت می ‏برد، و فردا که به آن نیاز داری به تو باز می‏ گرداند، کمک او را غنیمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالی داری بیشتر انفاق کن، و همراه او بفرست، زیرا ممکن است روزی در رستاخیز در جستجوی چنین فردی باشی و او را نیابی. به هنگام بی‏ نیازی، اگر کسی از تو وام خواهد، غنیمت بشمار، تا در روز سختی و تنگدستی به تو باز گرداند، بدان که در پیش روی تو، گردنه ‏های صعب العبوری وجود دارد، که حال سبکباران به مراتب بهتر از سنگین باران است، و آن که کند رود حالش بدتر از شتاب گیرنده می ‏باشد، و سرانجام حرکت، بهشت و یا دوزخ خواهد بود، پس برای خویش قبل از رسیدن به آخرت وسائلی مهیّا ساز، و جایگاه خود را پیش از آمدنت آماده کن، زیرا پس از مرگ، عذری پذیرفته نمی‏شود، و راه باز گشتی وجود ندارد »


فهمیدید این سخنان بی نظیر برای کیه ؟! یه بار دیگه بخونید !!! 

حیفه !!! واقعا حیفه که ما این جملات به این عمق معنایی رو به صورت جمع شده تو یه کتاب داشته باشیم و حتی یک بار هم دست بهش نزده باشیم !!!  بعد هی من بیام کلی زمان تلف کنم برای نوشتن یه مطلب که آخرشم پر از غلط و غیر قابل اطمینان باشه ، ای کاش قبلش یه سری به نهح البلاغه میزدم !!!  ای کاش . . . .


پ.ن : نهج البلاغه نامه ۳۱ ، ترجمه محمد دشتی ، عیدتون هم مبارک باشه  امشب حتما پدرت رو بوس کن  و بهش بگو چقدر دوستش داری