کمی بیشتر

کمی بیشتر

بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم
کمی بیشتر

کمی بیشتر

بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم

ترور ، تروریست ، تروریسم . . .

توی واژه نامه های فارسی که نگاه میکنی اینجوری معنیش کردن : وحشت ، ترساننده ، ارعابگری . . . توی انگلیسی ها اینجوری :
overmastering fear ، a person who terrorizes or frightens others ، the use of violence and threats to intimidate or coerce  
نمیدونم چرا ولی این واژه ها من رو یاد لات ها ، عربده کشا و شرور های قدیمی کشور خودمون میندازه که با ایجاد ترس و وحشت برای خودشون دم و  دستگاه درست میکردن . . .



پیش خودتون فکر کنید ، اولین باری که یکی از این سه تا واژه رو شنیدید کی بود ؟ من که هرچی فکر کردم یادم نیومد . بیاین یه کار بهتر بکنیم ،فکر کنیم ببینیم اولین باری که واژه ترور و مشتقاتش برامون اهمیت پیدا کرد کی بود ؟! من بعد از کلی فکر کردن و تلاش یادم افتاد که اولین بار این واژه زمانی برام اهمیت پیدا کرد که سرلشگر صیاد شیرازی رو جلوی در خونشون با شلیک گلوله به شهادت رسوندن ، اون موقع همه میگفتن : صیاد شیرازی رو ترور کردن . .  ، بعد از اون هم داستان ۱۱ سپتامبر رو یادمه که بهش میگفتن عملیات تروریستی . . . ، اونایی که سنشون بیشتره احتمالا ترور های اوایل انقلاب رو یادشونه و این واژه براشون خیلی قابل لمس تره .
وقتی به کل داستان تروریسم از دور نگاه میکنی ، میبینی که داستان دقیقا همون داستان لات ها و عربده کشای قدیمه تهرانه . . . داستانی که با اسلحه ها و روش های امروزی و مدرن به روز شده . قدیما افرادی که روح خشن ، متمرد و قدرت طلبی بیش از حدی داشتن به جای زندگی کردن مثل بقیه مردم  و استفاده کردن از عقل و منطق برای حل کردن مشکلاتشون ، شروع میکردن به دعوا و زد و خورد بندی ، چاقو کشی ، استفاده از هرچیزی که بشه به عنوان سلاح ازش استفاده کرد و در نهایت ایجاد ترس و وحشت . . . ، با این کار به اون چیزی که میخواستن دست پیدا میکردن و مردم عادی هم جرأت نمیکردن چیزی به این افراد بگن چون از این افراد وحشت داشتن .  خب حالا یه سوال به وجود میاد : هیشکی نبوده جلو اینا رو بگیره ؟ ؟ ، برای جواب دادن به این سوال نیازه تا یکم بیشتر درباره انواع این لات ها و چاقوکشا توضیح بدیم ، این افراد بعد از مدتی که یه شهرتی برای خودشون پیدا میکردن ( افراد بیشتری ازشون میترسیدن ) ، یا توسط اون دستگاه انتظامی مربوطه ( نظمیه و پلیس و این چیزا ) دستگیر میشدن و میرفتن زندان  ، یا سرشون به سنگ میخورد و از این شهرتشون به نفع مردم و برای کمک به مردم استفاده میکردن ( داش مشتی ها و لوتی های انگشت شمار که خب کسی اینا رو دستگیر نمیکرده دیگه ) یا به همون صورت به وحشت افکنی و ترور ادامه میدادن . این دسته سوم اغب افرادی بودن که یا خیلی زرگ و قدرتمند شده بودن که اون دستگاه حاکم نمیتونسته بگیرتشون که البته واضحه تعدادشون خیلی کم بوده ؛ یا یه یجورایی با دستگاه حاکم هکماری میکردن تا دستگیر نشن !!! یعنی وقتی اون حکومت میدیده که مردم از این افراد میترسن و این افراد هم برای پول و قدرت هر کاری که اونا بخوان میکنن به صورت مخفیانه این افراد رو در اختیار خودش میگرفته تا یه کاراریی رو براش انجام بدن ، اسم امروزی چنین افرادی میشه مُزدور یا اجیر . . . یه جور  نیروی شبه نظامی غیر رسمی . . .


شاید بشه گفت اصلی ترین دلیل استفاده قدرت های حاکم از این جور افراد وحشت افکن این بود که میخواستن وجهه خودشون خراب نشه و کارهاشون به صورت غیر مستقیم یه پایگاه مردمی پیدا کنه، که وقتی یه نفر از بیرون شاهد این اتفاقاته فکر کنه یه اختلافی بین مردم به وجود اومده و دستگاه حاکم نقشی در این اختلاف نداره . . . در هر صورت اگه همین الان هم با کمی دقت بیشتر به دور اطرافمون نگاه کنیم خواهیم دید که دستگاه های حاکم به وفور دارن از این روش استفاده میکنن تا دنیا رو به اون سمتی ببرن که خودشون دوس دارن و به نفعه خودشونه . یه نمونه خیلی واضح  وحشت افکن های امروزی  که خیلی هم به روز و آپدیته داعشه !!


فک نکنم دیگه کسی مونده باشه که ندونه داعش رو کیا ساختن ، کیا دارن ازش حمایت میکنن و کیا دارن برای این که وجهه خودشون خوب باشه میگن داریم باهاش مبارزه میکنیم و همه این نوع مبارزه ها زیر مجموعه مبارزه با تروریسمه . . .

دختران سرزمین من !

چند وقتیه دارم به یه مطلبی فکر میکنم ( شاید ۶ ماه شده باشه ) ، فکر میکنم که چجوری میشه بدون جنگ و خون ریزی با کمترین تلفات ممکن مالی و نظامی وارد یه کشور شد ؟! کشوری که دقیقا در مقابل کشور ما قرار گرفته ، کشوری که نمیخواد سر به تن ما باشه ، یک کلام کشوری که با ما دشمنه !!

فرض کنید که ما رهبران یه کشور مستقل و بزرگ هستیم و به دلیل قدرت زیادی که داریم خیلی از کشورا طرف ما هستن ، هرکدوم به یه دلیلی . اما این وسط یه کشور به دلیل نوع تفکر و و فرهنگی که داره طرف ما نیست در صورتی که این کشور برای ما بسیار مهمه و خیلی خوب میشه اگه این کشور هم بیاد طرف ما !!! به هر دلیلی ما نمیتونیم با این کشور نسبتا قوی بجنگیم و دنبال یه راه دیگه میگردیم ، یه راه کم هزینه و قابل اعتماد ، راهی که به احمال زیاد جواب بده  و باعث هدر دادن پول بیشتری از ما نشه !!

همون طور که گفتیم مهمترین دلیل مقابله اون کشو با ما فرهنگشه ، پس ما باید یه کاری کنیم تا فرهنگ اون کشور به صورتی تغییر کنه که مردم اون کشور و در نهایت دولت اون کشور بیاد سمت ما ؛ اما یه مشکلی هست !!! تغییر فرهنگ یه جامعه خیلی زمان بره !! ولی اشکال نداره ، اگه در نهایت بعد از چند سال اون کشور رو سمت ما میاره میتونیم چند سالی دندون رو جیگر بذاریم . . .




راه های مختلفی برا تغییر تدریجی فرهنگ یه کشور وجود داره و خب به احتمال زیاد ما برای این که بتونیم نتیجه بگیریم باید از تعداد مختلفی از این روش های به صورت ترکیبی استفاده کنیم ، جا داره تا بشینیم و یه لیست کامل از این روش ها تهیه کنیم و با طراحی یه استراتژی کامل زمان و مکان استفاده از هر روش رو مشخص کنیم .
اما روش مورد نظر ما !! ما قراره فرهنگ یه نسل رو به صورتی تغییر بدیم که وقتی این نسل سر کار اومدن و دولت اون کشور رو به دست گرفتن اون دولت بیاد سمت ما ، پس کار باید خیلی ریشه ای و دقیق انجام بشه . سوال اینجاست : چه چیزی مهمترین و بیشترین تأثیر رو تو تربیت یه کودک تازه متولد شده داره ؟ کودکی که قراره در آینده این کشور رو بدست بگیره !! اگر اون جامعه مورد نظر ما خانواده محور باشه قطعا بیشترین نقش تو تربیت اون کودک رو ماردش بازی میکنه ، مادری که اون بچه رو به دنیا میاره و حداقل تا ۷ سالگی همیشه در کنار خودش نگه میداره ،مادری که به علت وجود عاطفه و عشق دو طرفه بین اون و فرزندش حرفش از همه بیشتر رو اون بچه تأثیر داره !! دقت کنید که بیشترین دلیل تأثیر مادر روی بچه مسائل عاطفیه ، جایی که عقل بهش دسترسی نداره !! نیازی نیست بیشتر از این درباره نقش مادر تو تربیت فرزندش توضیح بدیم چون این موضوع رو هرکسی که از نعمت مادر بهره مند بوده با تمام وجودش حس کرده . . .
پس پیشنهاد ما اینه : شروع کنیم به کار کردن روی ذهن دخترای جوان اون جامعه ، دخترایی که قراره حداکثر تا ۱۰ سال آینده مادر بشن !! به صورتی روی ذهنشون کار کنیم تا نسل مورد نظر ما رو برامون تربیت کنن . . . عجب ترفندی ، ما ده سال کار فرهنگی میکنیم بعدش میشینیم و بزرگ شدن بچه هایی رو نگاه میکنیم که با فرهنگ مورد نظر ما تربیت میشن البته این کار فرهنگی نیاز به مدریت قوی ، یه نقشه درست و حسابی و ترفند های مکمل هم داره ، مثل کار روی ساختار مهد کودک ها ، معلم ها و هر گروه دیگه ای که توی تربیت یه نسل تأثیر دارن . . .



چه دخترایی قراره بعد ها مادر بشن ؟ بهش فکر کردیم ؟ اون دخترا الان به چه چیزایی فکر میکنن ؟ تو ذهنشون چی میگذره ؟ نسل آینده ما قراره با چه ذهنیت هایی تربیت بشن ؟ مادران آینده و دختران امروز سرزمین من !! ۶ ماهه دارم بهشون فکر میکنم !! به دین و مذهب مربوط نمیشه !! هر دین و مذهبی که داشته باشیم نباید این موضوع برای ما مهم باشه ؟! نباید فرهنگ برای ما مهم باشه ؟ تا حالا یه ثانیه بهش فکر کرده بودیم ؟ نسل آینده ما رو کی باید تربیت کنه ؟ یه کار دیگه کنیم !! به مادرمون یه نگاه بندازیم !! به رفتارش به طرز فکرش !! نتیجش میشیم ما !! به خودمونم یه نگاه بندازیم !! دوست داریم بچه هامون چجوری باشن ؟ بهتر از ما ؟ بدتر از ما ؟ قراره چجوری از ما بهتر بشن ؟ بهش فکر کردیم ؟!!

بابت این عکس خیلی شرمنده ام ولی به نظرم نیازه . . .



نیازه که یکم به خودمون بیایم !!! نیازه که یکم بیشتر فکر کنیم . . . نیازه تا دخترای سرزمین من نگران خودشون باشن !! نگران باشن که چی تو ذهنشون میگذره !! نگران باشن برای ذهن ، فکر و فرهنگشون !! نگران باشن برای نسل آیندشون !!

جنگ

کتاب های تاریخ دبستان و راهنمایی رو یادتونه ؟ تا اونجا که من یادمه بیش از ۷۰ درصد کتاب درباره جنگ بود !! جنگ سلسله های مختلف پادشاهی در ایران ، این سلسله با جنگ اون سلسله رو کنار میزد !! جنگ های دوره پیامبر (ص) ، جنگ و فتوحات مسلمانان و بعدشم که درباره حمله مغول ها به ایران و جنگ های ایران با عثمانی ، اشغال ایران توسط روسیه و انگلیس ، جنگ با فلان کشور  و جنگ جهانی اول و دوم و . . . این اواخر هم جنگ ویتنام ،‌جنگ خلیج ، جنگ های داخلی در قاره آفریقا ، جنگ تو افغانستان ،‌جنگ تو عراق ، جنگ تو سوریه ، جنگ تو غزه ، جنگ تو لبنان و جنگ تو لیبی ، جنگ تو یمن و جنگ و جنگ و جنگ و جنگ . . .  یه جورایی انگار داشتیم تاریخ جنگ های بشر رو میخوندیم !!!!
جنگیدن قبیله هایی که ما امروزه بهشون وحشی و بدون تمدن میگیم رو یه جورایی توجیه میکنیم ، میگیم اونا تمدن نداشتن !! بعد یهو میبینیم که ای بابا بزرگترن کشور های متمدن اون دوران یعنی ایران رو روم هم با اون همه تمدن با هم حسابی جنگیدن !! خب پس این تمدن به چه دردشون خورد ؟ اصلا اون موقع رو بیخیال اونا همه عقب مونده بودن . . . الان چرا باهم میجنگیم ؟ مگه جنگ فقط هزینه و خرابی به همراه نداره ؟ الان که همه دنبال هزینه و خرابی کمتر هستن چرا ؟ مگه الان دیگه خیلی متمدن نشدیم ؟ الان چه فرقی با اون دوران که قبیله ها باهم میجنگیدن داریم ؟



بعد جنگ جهانی دوم با اون همه کشته ، هزینه و خرابی کلی نشستن و فکر کردن تا یه چیزی به اسم سازمان ملل درست کنن تا دیگه کشورا باهم نجنگن ، شورای امنیت هم که یه جور محکم کاری بود ، بعدشم ناتو و هزار تا گروه و دسته و این چیزا . . . ولی هر روز وضع خراب تر شد !!! جالب نیست ؟ این همه کار کردیم که جنگ نشه ُ هیچ فایده ای نداشت !! اصلا انگار یه جورایی جنگ رو دوست داریم !! باور کن !! همه ی ما دوست داریم به جون هم بیافتیم . . . کتاب تخیلی مینیویسیم توش کلی جنگ داره . . . فیلم تخیلی میسازیم که میتونه درباره هر چیزی باشه ولی باز دوباره همش درباره جنگه ، بازی میسازیم فقط با موضوع جنگ . . . این داشتان جنگ چیه واقعا ؟



بعد از هرکی میپرسی میگه جنگ بده . . . .همه میدونن نتیجه جنگ چیه ، همه میدونن بده ، همه این بد بودن رو به زبون میارن ، خیلیا هم راضی به راه افتادن جنگ نیستن ولی انگار نمیشه !! همه جور سیستمی هم امتحان کردیم ، پادشاهی ، سرمایه داری ُ کومونیستی ، سوسیالیستی ، مشروطه ، جمهوری ، دمکراتیک و هزار تا چیز دیگه . . . انگار یه چیزی این وسط کمه ! انگار یه دست پنهانی از اول تاریخ تا الان داره سعی میکنه که انسان ها با هم بجنگن ، از همون اولش که بین دوتا برادر جنگ بوجود اورد تا الان . . . همیشه جنگ !! این جنگ ها کی قراره تموم بشه ؟ چی قراره باعث تموم شدن این جنگ ها بشه ؟ کی میتونه این همه جنگ رو به آخر برسونه ؟ نقشه بشر برای این که این جنگ ها یه روز تمو بشه چیه ؟ اصلا نقشه ای داریم ؟ او دست پنهانی کی قراره قطع بشه ؟ اگه راستشو بخواین دیگه نقشه ای نمونده !! هرچی بلد بودیم رو انجام دادیم ، فقط یه راه دیگه هست . . . وحدت !! وحدت و یگانگی واقعی ، هیچ دوتا دولتی نباشن که با هم بجنگن . . . هیچ دو نفری سر قدرت با هم مسابقه ندن ، حکومت تمام دنیا به دست شخصی سپرده بشه که همه ی دنیا بهش ایمان داشته باشن ، همه بتونن بهش اعتماد کنن ، هیچکس از اون شخص بهتر نباشه . . . همه مردم به یه ایدئولوژی یکسان برسن ، همه یه جور روش زندگی رو درست بدونن ، همه یه دین داشته باشن ، در این صورت دیگه کسی با کسی نمیجنگه !!!


خب سوال مهم اینجاست : اون روش زندگی چیه ؟ اون دین چه دینیه ؟ اون شخص چه کسی میتونه باشه ؟ اون شخص باید چه خصوصیاتی داشته باشه ؟ اگه اون شخص اشتباه کنه و دوباره دو دسته گی و جنگ شروع بشه چی ؟ اصلا اون شخص میتونه اشتباه کنه ؟ اون شخص رو از کجا پیدا کنیم ؟ چجوری باید به اون دولت واحد جهانی دست پیدا کنیم ؟

حداقل میتونیم به این سوالات کمی بیشتر فکر کنیم . . .


إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّـهُ وَرَ‌سُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَ‌اکِعُونَ ﴿٥٥سورة المائدة

سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند.

دست صهیونیسم !!

وقتی خبر این حمله های عربستان سعودی به مدرسه ها ، بیمارستان ها و افراد غیر نظامی رو شنیدم بی اختیار یاد ماه رمضون پارسال افتادم ، یاد بچه کشی های اسرائیل ، یاد اون بیمارستان هایی که اسرائیل به این بهونه که حماس داره از توش موشک پرتاب میکنه نابود میکرد، یا اون زن و بچهایی که درسته تو آتیش سوخته بودن یاد اون چند کیلومتر مربع !!! چقدر به هم شبیهن !! دقیقا به شکل میجنگن !! نسل کشی !!! موشک ، بمب باران ، سوزوندن زن ها و بچه ها !!! انگار یه دشمن مشترک دارن !! نمیدونم . . . جالبه که هر دوتا توان جنگ زمینی رو ندارن ! نه عربستان نه اسرائیل ، چون میدونن که در جنگ زمینی قطعا بازنده هستن ، هر دو به یه اندازه ضعیفن ، هر دو بی اندازه شبیهن . . .

البته اگه جای اسرائیل یا عربستان باشیم حق داریم که بریم سمت بچه کشی ، چون موشکای واقعی حماس دقیقا از همون بیمارستانا شلیک میشه ، هر کدوم از اون بچه ها وقتی بزرگ بشن یه مبارز میشن که از صد تا موشک خطرناک تره ، اون بچه ای که پدرش جلو چشمش شهید شده ، اون بچه ای که از کودکی به جنگ عادت کرده ، اون کودکی که مقاومت با گوشت و خونش آمیخته شده ، اون کودکی که تحت هیچ شرایطی دلش با اسرائیل صاف نمیشه !! یا اون کودک یمنی که دیده جنگنده های عربستان سعودی چجوری خونشو خراب کرده . . .  این دوتا حق دارن بچه ها را بُکُشن ، این بچه ها خطرناکترین دشمنانشون هستن . . .



دیگه چه اتفاقی بیاد رخ بده تا بشینیم یکم بیشتر فکر کنیم ؟ چنتا بچه دیگه باید کشته بشن تا ما به خودمون بیایم ؟  داعش باید چند نفر دیگه رو سر ببُره که ما بفهمیم کی ساختتش ؟ النصره داره به نفع کی تو یمن میجنگه ؟ مگه یمن چه گناهی کرده ؟ انقلاب یمن چه فرقی با بقیه ی انقلابا داره که آمریکا مجبور شده مهمترین دوستش در خاورمیانه رو به جنگ انقلاب یمن بفرسته ؟ چرا این چیزا رو کنار هم نمیبینیم ؟ به راحتی چیدن یه پازل کنار هم !!!! تو بچه گی زیاد از این پازلا درست میکردیم . . . . .

پول این داعشم که داریم خودمون میدیم دیگه !!! حالا بلند شو سالی چند میلیون خرج کن هی برو حج عمره ، پولو بده به این سعودی ها ، اونام تبدیلش میکنن به اسلحه و میدن به داعش ، بعدش ما باید کلی هزینه کنیم تا همون داعشی رو که داره با پول خودمون به حیات کثیفش ادامه میده رو از کربلا و نجف دور نگه داریم !!!! باز بگو این عربا سوسمارخورن !!! چه نقشه ای برامون کشیدن . . . . هم پول داعش رو تأمین میکنیم هم هزینه مبارزه باهاش رو پرداخت میکنیم ، فقط بخاطر شهوت بعضیا برای رفتن چندباره به حج عمره و حج واجب !!!! برید تحقیق کنید که پیامبر (صلی الله علیه و آله ) چند تا حج عمره و چند تا حج واجب انجام دادن ؟ 

نمیدونم والا . . . یعنی فکر کردن انقد سخته ؟!!


پ.ن : لینک عکس بالا با ترجمه انگلیسی .

شرید

کتاب شریف نجم الثاقب ، باب دوم ، در اسامی و القاب آن جناب :


لقب شصت و هشتم : شرید 

    مکرر به این لقب مذکور شده در لسان ائمّه (علیهم السلام) خصوص امیر المؤمنین و جناب باقر (علیهما السلام) و شرید به معنی رانده شده است ، یعنی از این خلق منکوس که نه جنابش را شناختند و نه قدر نعمت وجودش را دانستند و نه در مقام شکر گزاری و ادای حقش بر آمدند؛ بلکه پس از یأس اوایل ایشان از غلبه و تسلط بر آن جناب و قتل و قمع ذریه طاهره ، اجلاف [مردان فرو مایه ، نامردان] ایشان به اعانت زبان و قلم در مقام نفی و طردش از قلوب بر آمدند و ادله بر اصل نبودن و نفی تولدش اقامه نمودند و خاطر ها را از یادش محو نمودند. 

خود آن حضرت ، به ابراهیم بن علی بن مهزیار فرمود: « پدرم به من وصیت نمود که منزل نگیرم از زمین ، مگر جایی از آن که از همه جا مخفی تر و دورتر باشد به جهت پنهان نمودن امر خود و محکم کردن محل خود از مکاید اهل ظلال ... » تا آن که می فرماید: « پدرم به من فرمود : بر تو باد ای پسر من ! به ملازمت جاهای نهان از زمین و طلب کردن دورترین آن زیرا که از برای هر ولیّی از اولیای خداوند دشمنی است مغالب و ضدّی است منازع » .


جا داره تا تمام ساعت های سال ۱۳۹۴ خورشیدی رو به این لقب امام زمانمون فکر کنیم ! فکر کنیم که چرا آقای ما باید در دورترین جای های زمین خیمه نشین باشن ؟ ما هم که انگار نه انگار . . . !! اصلا یادمون رفته امام زمانی هم داریم !! به زندگی بدون امام زمانمون عادت کردیم  . . . وای برما


محور مختصات

چند وقتیه میخوام درباره این محور مختصات چند کلمه ای براتون بگم ، ماجرای محور مختصات یه موضوع ساده اما بسیار مهمه که ممکنه هر روز باهاش برخورد داشته باشیم ، حداقل افرادی اهل بحث و مکالمه های همراه با نتیجه گیری باشن به این مورد خیلی برخورد میکنن و بعضا از این موضوع محور مختصات اطلاع دارن ولی اگه کسی اهل بحث باشه و درباره محور مختصات چیزی ندونه با مشکلات جالب و غیر قابل حلی روبرو میشه !!!
با یه مثال ساده ریاضیات که همه تو دوران دبیرستان درسشو داشتن شروع میکنیم ، فکر کنید که ما یه نقطه دقیقا وسط یه صفحه کاملا سفید داریم ، معلم از شما میخواد که مختصات اون نقطه رو مشخص کنید ( به حالت دو بعدی ) ، شما اولش گیج میشید و از معلم سوال میکنید که محور مختصات کجاست ؟؟؟ تا محور مختصات نباشه و ندونیم محور مختصات کجاست  به هیچ عنوان نمیشه معلوم کرد که اون نقطه دقیقا کجا قرار گرفته !!!! معلم در جواب به شما میگه که هرکسی میتونه محور مختصات رو هرجایی که خواست بکشه !!! من حدس میزنم که شما محور مختصات رو اینجوری رسم کنید :


در این صورت نقطه ای که در وسط صفحه وجود داره تو قسمت مثبت محور مختصات قرار میگیره ، اما دوست بقل دستی شما دوست داشته تا محور مختصاتش رو اینجوری رسم کنه :



با این محور مختصاتی که بقل دستی شما رسم کرده همون نقطه ی وسط صفحه کاملا تو قسمت منفی محور مختصات افتاده ، سوال مهم اینجاست که آیا شما دونفر میتونید سر این موضوع با هم بحث کیند که کدومتون محور رو درست کشیدید و مختصات کدومتون درسته ؟؟؟؟
یکم از فضای کلاس ریاضی خارج بشیم و به دنیای واقعی برگردیم ، اما این مثال خیلی خوب رو گوشه ذهنتون نگه دارید !! وقتی داریم با یه نفر دیگه بحث علمی یا هر مدل بحث دیگه ای انجام میدیم تا به یه نتیجه برسیم ، این موضوع محور مختصات بسیار مهم میشه !! فرض کنید تو مثال بالا اون نقطه وسط صفحه سفید ربا و نوزول باشه ( اسم با کلاس امروزیش میشه وام با بهره ) ، تعریف ربا تو همه جای دنیا تقریبا مشخصه ( یعنی این که شما یه پولی رو به یه نفر قرض میدین و مشخص میکنید که در زمان تحویل طرف باید مقدار بیشتری پول به شما پس بده و اگه نتونه در اون زمان تعیین شده پول پس بده هر روز اون مقدار بیشتر میشه ) ، حالا فرض کنید که یه نفر از ما میپرسه که ربا و گرفتن سود و بهره روی پولی که قرض دادیم کار خوب ، پسندیده و درستیه یا نه ، اینجاست که بحث محور مختصات بوجود میاد !!! محور مختصات ما اینجا دین ، اعتقاد و روش فکری ماست !!! چجوری ؟ به این صورت که اگه شما به نظام سرمایه داری و اصالت سود و سرمایه اعتقاد داشته باشید وضعیت حور مختصات و اون نقطه سیاه دقیقا مثل عکس اول میشه ، یعنی ربا یه کار خوب و پسندیده به حساب میاد که تو قسمت مثبت محور مختصات شما قرار داره !!! ولی اگه شما به اسلام و اقتصاد اسلامی اعتقاد داشته باشید وضعیت محور مختصات و نقطه سیاه رنگ مثل شکل دوم میشه ، یعنی ربا یه کار خیلی بد و ناپسند میشه که در قسمت منفی محور مختصات قرار داره !!!!



حالا باید بریم سراغ اون سوال مهمی که چند خط بالاتر پرسیدیم : آیا این دو نفر که یکیشون کاملا به سرمایه داری معتقده و اون یکی به اصول اسلامی اعتقاد داره میتونن با هم درباره این موضوع بحث کنن که ربا خوب و پسندیدست یا بد و ناپسنده ؟!؟ اگر با هم بحث کنن به نتیجه ای میرسن یا نه ؟
بحث این دو نفر به احتمال زیاد کاملا بی نتیجه خواهد بود ، مگر این که بگردن و یه محور مختصات مشترک پیدا کنن و سر محل و مختصات اون نقطه سیاه به یه نتیجه مشترک برسن ، در غیر این صورت این دو نفر هیچ وقت به نتیجه نمیرسن !!!
این پیدا کردن محور مختصات مشترک یکی از مهمترین مشکلات در هر زمینه ای !!! مخصوصا در زمینه فرهنگ و تفکر !! هی میخوایم به طرف بقبولونی که حجاب چیز خوبیه در صورتی که طرف اصلا اسلام رو قبول نکرده که بخواد به حجاب داشتن یا نداشتنش فکر کنه !! حالا هی با طرف صحبت کن و واسش دلیل و مدرک از قرآن ، حدیث و سیره اهل بیت (ع) بیار که آقا یه زن مسلمان باید حجاب داشته باشه !!! طرف هنوز خدا و پیغمبر رو قبول نداره که بخوای از قرآن براش دلیل بیاری !!!
حالا اگه طرف اصلا خودشم ندونه که محور مختصاتش کجاست و یه چهارچوب فکری درست و مشخص برای خودش نداشته باشه ، یعنی محور مختصات متغییر !!!! در این صورت کار خیلی خیلی سخت میشه و این شخص به احتمال زیاد هیچ حرفی رو غیر از حرف خودش قبول نخواهد کرد !!
پس قبل از وارد شدن در هر بحثی اول طرف مقابلتون رو بررسی کنید که آیا یه محور مختصات مشخص داره یا نه و این که میتونید یه محور مختصات مشترک پیدا کنید و طبق اون محور با هم شروع به بحث کنید ؟! در غیر این صورت اصلا وارد بحث نقطه به نقطه نشید و سعی کنید تا محور های مختصات شخص مقابل رو درست کنید !!!! ( اول طرف رو مسلمون کنید بعد بهش بگید که ربا چیز خوبی نیست !! )

پ.ن : ببخشید که طولانی شد ، فکر کنم ه ارزشش رو داشت

یک سال گذشت . . .

دقیقا پارسال همین موقع بود که این وبلاگ رو درست کردم و یک ساله که با این آدرس شیک و خوشگل  وبلاگ مینویسم ، سال بسیار جالبی رو از هر نظر پشت سر گذاشتم و خدا رو شکر همه چیز خوب و عالی بود ، بدون کمترین مشکلی ، خدا رو شکر قبل از این که یه حرفایی بزنیم بهتره بریم و یه نگاهی به آمار این یک ساله بندازیم تا متوجه بشیم چه خبرا بوده ، تو این یک سال بنده ۶۷ مطلب روی وبلاگ منتشر کردم که یعنی به طور متوسط هر ۵.۴۴ روز یه مطلب جدید روی وبلاگ بوده ، نمیشه گفت بد بوده ولی میتونست بهتر از این ها باشه . تو این یک سال ۹۰۴۴ بار از از صفحات مختلف وبلاگ بازدید شده ، ۲۴.۷۳ باز دید در هر روز ، به شخصه وبلاگ هایی رو میشناسم که روزی ۴۰۰ - ۵۰۰ تا بازدید دارن . کلا ۴۲ نظر  درباره مطالب وبلاگ نوشته شده که دیگه واقعا خوب نیست . دوتا نظر سنجی داشتیم که در مجموع ۱۱۵ نفر درشون شرکت کردن که میشه گفت قابل قبوله ، و یک سری آمار دیگه که مهم نیستن !!



اما حرف اصلی ، تو دورانی که میزان تفکر و ساعات فکر کردن به شدت پایین اومده ، مردم در هر لحظه درگیر چنتا کار مختلفن ( به لطف گوشی های تلفن همراه و بقیه وسایل دیجیتال) و نمیتونن روی هیچ موضوعی متمرکز بشن ، تو سال هایی که مهمترین کار به اشتراک گذاشتنه و با احساس ترین کار لایک زدنه ، زمانی که انسان هارو با تعداد لایک هایی که پست هاشون میگیره میسنجن ، اگه ما تونسته باشیم یک نفر رو به بیشتر فکر کردن ، به رفتن در خلوت ، سکوت ُ آرامش و تمرکز  تشویق کرده باشیم برای ما کافیه . . .
بیا تا کمی بیشتر فکر کنیم . . .